زندگی نامه :
در آنجا كه دستهاي مهربان زمين، غرق در چمنهاي شاداب و سرسبز است، پسري ديده گشود كه عشق به شاه مردان، پدر را برآن داشت كه او را «علي» بنامد، بدان اميد كه او نيز جوانمردي شود بيباك و نترس.
ساعتهاي تلخ وشيرين روزگار سپري شد و علي پا به هفت سالگي گذاشت. با شور و شوق كودكانه راهي مدرسه شد و به فراگيري كتابهاي درسي مشغول گشت. همانطور كه پدر اميد داشت، جواني شد شجاع و صبور. در برابر مشكلات زندگي مقاومت كرد و سكوت. اهل ريا و خودنمايي نبود. با دوستان ناباب رفت و آمدي نداشت. خشم خود را فرو ميخورد و در خانه، كمتر عصباني ميشد. راز نگهدار بود و فردي سادهپوش و خوددار. هرگاه كه خواهرش به كارهاي منزل مشغول ميگشت، او نيز مددكاري بيريا بود. چنانچه كودكي را گريان ميديد، تا او را راضي نميكرد دلش آرام نميگرفت. به نماز و روزه و ديگر واجبات ديني اهميت فراواني ميداد. گاهي نيز صداي خوش اذانش، دلها را روانه مسجد ميكرد. در مجالس دعا شركت داشت و ديگران را نيز دعوت مينمود. هيچ گاه چشم به نامحرم ندوخت؛ او كه دلي سربلند داشت و سري سر به زير.
با تشكيل پايگاههاي مقاومت بسيج او نيز چون بسياري از جوانان در آن ميعادگاه نام نوشت و به جمع آنها پيوست. خيلي زود دل مهربانش با آنجا انس گرفت و پيوند خورد. از همين پايگاه نيز راهي جبهه گشت. با دوستانش همراه شد و به سرزمين سادگيها قدم گذاشت. «علي» رابطهاي زيبا با خدا داشت و در سختترين شرايط، از نماز و روزه دست نميكشيد حتي زماني كه بازويش مجروح بود. بيسيمچي بود و پا به پاي فرماندهي خود پيش رفت.
آخرين باري كه به مرخصي آمد، اصلاً حوصله ماندن نداشت. دستانش را به دور گردن مادر حلقه كرد و گفت: «مادر ميخواهم بروم اما پشت پيراهنم پاره شده است. برايم ميدوزي؟!» لباس رزمش را كه بر آن جملهي «ياحسين(ع)» نوشته شده بود به دست مادر داد. با ديدن اين جمله، اشك به چشم مادر نشست و گفت: «سه روز تا پايان مرخصيات باقي مانده است حالا زود است»، اما او قبول نكرد و خانه را به قصد كربلا ترك كرد. در راه حسين(ع) و هدف او آنقدر جنگيد و دفاع كرد تا اينكه نام خود را به عنوان يكي از عاشقان سالار كربلا، در كتيبهي عشق حك نمود و جاودانه شد.
متوجه شدم عکس و مشخصات و متن مربوط به دو شهید عزیز علی زارع فرزند محمد و علی(فلکناز) زارع جابجا و اشتباه قرار گرفته به صورتی که متن وصیت ذکر شده و تارخ شهادت ثبت شده در مورد شهید علی (فلکناز) زارع مربوط به شهید علی زارع فرزند محمد هست.تصحیح بفرمایید ان شاالله