بستن

شهید جعفر زارع

« قَاتِلُوا فِي سَبيِل اللهِ الَّذيِنَ يُقَاتِلُونَكُم…»
با آنها كه با شما مي جنگند، بجنگيد
« وَ قَاتِلُوا المشُرِكِينَ كَافَهً كَمَا يُقَاتِلُونَكُم كَافَّهً…»
(سوره ي توبه،آيه ي ۳۶)
زنده را زنده نخوانيد كه مرگ از پي اوست
بلكه زنده هست شهيدي كه حياتش ز قفاست.
با درود به رهبر عزيز و عظيم الشأن كبيرمان امام خميني، سلام بر تمام مسلمين و مؤمنين، سلام بر شهداي به خون خفته، به كساني كه در راه خدا جهاد مي كنند و الحق كه پيروزند.
حال كه براي سرنگوني رژيم خونخوار بعث و براي برقراري حكومت عدل اسلامي به جهاد با كفار برخواسته ام از خدا مي خواهم توفيق پيروزي در اين راه را به من عنايت كند و مرا با عنايات وجود خودش قرين رحمت قرار دهد و از گناهانم بگذرد و با رحمت و مهرباني اش با من رفتار كند. چنانكه بخواهد با عدل و دادش با من رفتار كند واي بر من، من به اميد خدا قدم برداشتم و در راه او پيش مي روم و آن زيباترين و مهربان ترين است كـه هدايتم نمـوده و توفيـق جهاد در راهـش را عنايتم كرد و ان شاءالله توفيق شهادت را نصيبم مي كند.
بندهي راضي هستم به رضاي خدا، هرچه بخواهد همان مي شود، زندگي واقعي در همين سنگرهاست در همين نمازهايش است كه در سنگر برپا مي شود، انسان هاي واقعي و پاك كه دنبالشان هستيد و هستيم در اين جا يافت مي شوند. خداوند لطف كرده و نور رحمتش را بر من حقير تابانده و شمع كم نوري كه در تاريكي حسرت يك شعله آتش را مي كشد، اكنون پرنور گشته، الحمدلله. راستي كه خداوند به ما لطف فرموده است.
پيام من به همه ي مسلمانان اين است كه امام را تنها نگذاريد و بي طرف هم نباشيد و همه در جنب وجوش باشند و باشيد.
ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم موجيم كه آسودگي ما عدم ماست
امروز اسلام عزيز و قرآن كريم نزد ماست تا چه بكنيم. (امام خميني)
انقلاب خون بار اسلامي ما تاكنون با خون هزاران جوان و خون شدنِ دل هزاران مادر، خواهر و همسر و كودك، رشد نموده و اين درخت نوپا كه با خون آبياري شده براي ادامه ي رشد خود بايد تغذيه شود تا شاخ و برگ بزند و سراسر گيتي را فرا گيرد، پس براي زنده ماندن احتياج به خون دارد خون ما كه روزي بايد خشكيده يا ريخته شود پس چه بهتر كه در راه خدا و پيشبرد و پيروزي اسلام ريخته شود.
هموطنان عزيز مسلمان: اسلامي كه امروز ما از بركات و نعمت هاي الهي آن متنعّميم، به سادگي و راحتي تا اينجا نرسيده است، خون ها به پاي آن ريخته شده و گل ها پرپر گشته و به خاطر آن جان ها داده شده كه هركدام شايد ارزشش وصف نشدني است، كه از جمله و در وهله ي اول چهارده معصوم و اولياء خدا در روي زمين بودند كه پس از تحمّل آن همه شكنجه و آزار و اذيّت جان خود را در راه آن داده اند.ميثم ها، ابـوذرها، سلمان ها، بهشتـي ها، رجايي ها، با هنرها و دستغیب ها و چه مظلـومانه براي جهاني شـدن آن شهيد شده اند. پس با اين حساب جان ما كه ارزش آن را ندارد كه از دادن آن در اين راه امتناع داشته باشيم، واقعاً ارزش ندارد.
جان چه ارزد كه فداي قدم دوست كني اين مطاعي است كه هر بي سروپايي دارد
سالار شهيدان عزيز زهرا (س)، حسين(ع) وقتي كه بي كس و تنها در صحراي كربلا جلو لشكر كفّار قرار گرفت و كسي به نداي «هَلْ مِنْ ناصِرُ يَنصُرنْي» او جوابي نداد. فرمود: اگر دين خدا جز با كشته شدن من تداوم نمي يابد پس اي شمشيرها مرا دريابيد، حال آيا به خود اجازه مي دهيد ديني را كه حسين(ع) با خون خود و هفتادو دو تن از يارانش و نيز بهشتي با خون خود و هفتادو دو تن از يارانش كه هر كدام پري بر بال امام بودند آبياري كرده اند، چون امروز به ما احتياج دارد و ما از كمك و ياري آن دست برداريم؟ پس من هم به تبعيت از پيشوايم حسين(ع) ندا سر مي دهم اگر انقلاب اسلامي با خون و جان ناقابل و بي ارزش ما پيشرفت مي كند و جهانگير مي گردد، پس اي سلاح هاي دشمن مرا امان ندهيد.
دنيا فاني است و بايد روزي از اين دنيا رخت بربست و به سراي ديگـر هجـرت نمـود، به فرموده ي مولاي متقيـان علي(ع)، ما بـراي اين دنيا آفريده نشده ايم براي دنياي باقي و آخرت آفريده شده ايم فقط در اين دنيا امتحان مي شويم.
اي خواهر و برادر مسلماني كه در هر كجاي جهان هستي، امروز اسلام در خطر است و تو در امتحان الهي واقع شده اي سعي كن با ياري كردن اسلام امتحانت را به نحو احسنت پس دهي.
پدر بزرگوار عزيـزم، سلامم را بپذير و مرا ببخش و از خدا هم بخواه تا مرا ببخشد اگر در اين راه كشته هم شدم قيامـت چگـونه جواب تو بزرگـوار را بدهم، چگونه جوابت دهم كه تو در جواني و پيريت چقدر زحمت مرا كشيدي و اكنون چگونه و با چه لحن و نحوه و زباني از تو تقدير كنم كه شايسته ي تو باشد و چه زحمت ها كه براي من كشيدي تا در پيري عصاي تو باشم اما من هيچ نفعي برايت نداشتم و نتوانستم هيچ گونه كمكي به حضرتت كنم، شايد هم مي توانستم ولي نكردم من كه نتوانستم و نمي توانم زحمات تو را جبران كنم حتي يك روزش را، تو مزدت را از خدا بگير چون كه از عهده ي بشري چون من خارج است.
اما تو اي مادر مهربان عزيزم، كه كسي را روي زمين سراغ ندارم كه به اندازه ي تو او رادوست داشته باشم، سلامم را پذيرا باش و به خاطر خدا مرا ببخش من نمي دانم در وصف تو چه بنويسم، اكنون در اين موضوع حيرانم كه براي تو مهربان، مادر عزيز، چه بگويم فقط مي توانم از اين جمله ي برادر شهيدم استفاده كنم و بگويم مزد شيردادن ها و شب بيداري هايت را از خدا بگير؛ مزد شما از عهده ي من خارج بوده و هست، اميد داشتم كه در وقت پيريتان نه عصا، بلكه كفش و فرش زير پايتان باشم، حال كه در اين آرزو موفق نشده و نمي شوم اگر خدا سعادت شهيد شدن در راهش را نصيبم كرد و از گناهان من در گذشت و مرا بخشيد و بناشد كه به بهشت موعود بروم پايم را داخل آن نمي گذارم مگر اين كه يك طرف تو اي عزيز مهربانم و يك طرفم هم پدر عزيز و بزرگوارم باشد، اين را گفتم گر چه بهشت زير پاي مادران است.
و شما اي برادران گرامي و خوب و با ايمانم در سنگـر مبارزه با هر ضدّ خدايي تا جان در بدن و خون در رگ داريد كـوشا باشيد و دست از يـاري اسـلام برنـداريد كـه ما هر چه داريـم از اسـلام است و به فـرموده ي امام كـبيرمان: تمام مقصد ما مكتب ماست.
برادران عزيزم؛ ما كه هيچ كداممان در آن حدّي كه خدا و رسولش از ما مي خواسته انجام وظيفه نكرده ايم، اميدوارم كه خون ناقابل من از اين به بعد جهش و حركتي به شما، بلكه به تمام برادران آن منطقه دهد تا به نحو مطلوب به وظيفه ي خود عمل كنيد.
خواهرانم، عزيزانم، گرچه من برادر خوبي براي شما نبودم ولي باز مي خواهم از اين جمله ي برادر شهيدم نوبختي استفاده كنم كه جملهاي پر معني تر از اين به ذهنم نمي رسد و به شما سفارش كنم كه در سنگر حجاب چون زينب(س) صبور باشيد و پيام من كه حفظ حجاب است به ديگر خواهران آن منطقه برسانيد و با اين حربه ي سهمگين بر دهان اجانب بزنيد و اسلام را زينت دهيد.
باز اي پدر بزرگوار عزيز و مادر مهربان عزيز و اي خواهران و برادران گرامي و مهربانم، صبر داشته باشيد كه «اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِريِن» و ناراحت نباشيد و غم مداريد كه به زودي مهدي زهرا (س) ظهور خواهد كرد و انتقام تمام خون هاي به ناحق ريخته را مي گيرد، شما فقط مراقب اعمال خود باشيد تا پيش روي حضرت زهرا(س)و فرزندش مهدي صاحب الزمان(عج) شرمنده نباشيد.
اين را به عنوان وصيت نمي گويم، ولي چنانچه برايتان مقدور است براي من گريه نكنيد، اگر خواستيد گريه كنيد براي مظلوميت اسلام و مسلمين و خون دلي مهدي فاطمه(س) گريه كنيد و از خدا فرج او را بخواهيد. در تشييع جنازه يا جلسات ختم و ترحيم من و در هر جلسه و اجتماعي دعاي خدايا خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار، فراموش نشود. هرگاه به ياد من افتاديد و خواستيد گريه كنيد اين آيه را پيش خود يا با هم بخوانيد كه خدا مي فرمايد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ» هرگز گمان نكنيد كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مردگانند بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند.
آيا آغوش و دامان شما بهتر از لقا و دامان پروردگار است؟ البته كه نيست و شما كه راحتي و سعادت مرا خواهان بوده و هستيـد به آرزوي خـود رسيده ايـد، پس ناراحـت نباشيد و با قـرآن باشيـد و ياد خدا كـنيد چرا كـه «اَلاْ بِذكْر الْلهْ تَطمَئِنَ اَلقُلوبْ.»
و باز شما اي هموطنان غيور مسلمانم، هميشه گوش به فرمان امام خميني باشيد چون كه او هر چه بگويد از خود نمي گويد و با امام زمان آن يوسف فاطمه در رابطه است. نكند خداي نخواسته امروز كه دشمنان اسلام كه هميشه در صددند كه با ايجاد تفرقه بين مسلمانان اسلام را از ما بگيرند وحدت خود را از دست بدهيد و يا به خاطر دادن مال و جان از ياري اين دين رهايي بخش و انسان ساز دست برداريد. وحدت خود را حفظ كنيد و نايب ولي عصر امام زمان(عج) را تنها نگذاريد و از خدا فرج حضرت مهدي(عج) را بخواهيد. به قول يكي از برادران شهيد، شما اي درياي بيكران مسلمانان از هيچ كس و هيچ نيرويي جز خدا نترسيد، چرا كه اگرما را محاصرهي اقتصادي كنند فرزند رمضانيم و پيشوايمان علي (ع) و اگر ما را محاصره نظامي كنند فرزند محرميم و پيشوايمان حسين و رهبرمان خميني عزيز فرزند عزيز زهراست.
سلام و درود خدا بر خاتم انبياء محمّد مصطفي رسول الله(ص) و علي ولي الله و خميني روح الله و پيروان صادقش و در آخر مقداري پول دارم كه ۲۰۰۰ تومان آن را براي كمك به جبهه و ۲۰۰۰ تومان را به خواهران و برادرانم بدهيد و بقيه را نصفش به مادرم و نصف ديگرش را پدرم صاحب اختيار آن هستيد. از برادرانم مي خواهم كه از مغازه هايي كه در محل است سؤال كنند و اگر بدهكار هستم بپردازند و اگر ادعاي طلبكاري كرد طلبش را به او بدهند و از پول خودم بردارند. مقداري كتاب دارم كه خواهر و برادرانم از آن استفاده كنند، اميدوارم كه به بينش اسلامي آنان بيفزايد. حدودا” ۱۵ روز روزه بدهكارم برايم بگيريد.
به اميد پيروزي اسلام و مستضعفين بر كفر و مستكبرين.
والسلام
جعفر زارع

زندگی نامه :

بيا تا همسفر شويم همپاي نسيم، رويم به آنجا كه پر از لاله است و شهيد …
«جعفر» در روستايي كه پر از صميميت بود، ديده به هستي گشود و در دامان پرمهر مادر پرورش يافت و دوره ابتدايي را در همانجا به پايان برد. در خانه‌اي بزرگ شد كه روحانيون مبلّغ، جهت ارشاد مردم به آنجا مي‌رفتند و همين ارتباط باعث شده بود كه به آنها علاقه‌مند شود. او در كلاسهاي برگزار شده از طرف طلّاب و در مسابقات قرآن شركت مي‌نمود و به علت استعداد و علاقه‌ي فراواني كه داشت، هميشه در اين مسابقات ممتاز بود.
دوره‌ي دبيرستان او با شورش مردم عليه حكومت ظالم شاه همراه بود كه او نيز چون ديگران در تظاهرات شركت مي‌كرد و با جريانات ضدانقلاب، مقابله مي‌نمود.
پس از اخذ ديپلم،‌ لباس سبز پاسداري زينت‌بخش قامتش گرديد. وي شش ماه در عرصه‌ي پيكار و جنگ ماند و هرگاه كه به مرخصي مي‌آمد صله‌ي رحم به جا مي‌آورد و به ديدن اقوام و دوستان مي‌رفت.
هنگامي كه «عمليات بيت المقدس» شروع شد، مشتاقانه اسلحه بر دوش گرفت و سينه سپر كرد و در مقابل دشمنان بعثي چون كوه ايستادگي نمود. وي بدين سان مقدّمات حضور را فرهم ساخت و در بحبوحه‌ي عمليات ياد شده، پيكر نوراني‌اش را به بي‌رحمي تير و تركش‌هاي دشمن سپرد و در خلسه‌اي روحاني، آخرين سجده شكر را در بارگاه نياز بجا آورد و اينگونه سرخ، به خيل سبزقامتان هميشه‌ي تاريخ پيوست.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!