بستن

شهید محمد حسین فتحی

وصیتنامه شهید:

« إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِه صَفًّا كَأنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ.»
با سلام و درود فراوان نثار رهبر كبير انقلاب و شهداي صدر اسلام تا به امروز.
پس از سلام به ملّت قهرمان و شهيدپرور، به عنوان يك فرد در جامعه پيامي كوتاه به عرض مي رسانم و آن يادآور شدن سه عامل موثر در پيروزي مي باشد اول بايد بگويم از اين عوامل محافظت بنماييد، اولين آن، همان وحدت كلمه و وحدت ميان اقشار جامعه، دومين عامل كه بسيار مهم است پيروي از ولايت فقيه مي باشد، كه پيروي از خط انبيا و امامان(ع) است و سومين آن ايمان و دعا و نمازهاي جماعت و گريه هاي شما در دل شب مي باشد، افزودن اين سه عامل برقرار شدن پرچم توحيد در سراسر جهان مي باشد.
و ديگر سخن اين بنـده ي حقير اين است كه با حضـور يكپارچه ي خـود در صحنه جلـوي هرگونه خلافي را كه از منافقين سر مي زند بگيريد، خلاصه از هر راهي كه مي توانيد در تداوم و صدور انقلاب به مسؤولين كمك كنيد.
روي سخنم را به كساني مي گردانم كه فكر مي كنند دنيا هميشگي بوده و به فكر رفتن نيستند، پس اي برادران و خواهران چه كسي مي تواند زنده ماندن خود را به[در] چند ثانيه ديگر حدس بزند شايد قلبت بسته شد و به حكم پروردگار باز نشد چه كار مي كني؟ پس از همين الان فكر رفتن باش، آيا بار سفرت را بسته اي، آيا براي آخرت توشه برداشته اي، بايد بگويم دنيا نيز گذرگاهي براي رسيدن به آخـرت نيسـت، پس همه خواهيـم رفت همانگـونه كه مي فرمايد: «اِناِللهْ وَ اِنْااِليهِ راجِعونْ» همه ما از او هستيم و به سويش بازگشت مي كنيم.
پس هركس به دنيا دل بندد نه دنيا دارد و نه آخرت و هركس به آخرت بينديشد در دنيا و آخرت سربلند است. مژده اي نيز براي چنين افراد كه پشيمان شده اند پس به خداوند اميد داشته باشيد چون راه توبه باز است و خداوند توبه پذير است، ولي هيچگاه از خداوند نااميد نشويد چون نااميدي ما از گناهان كبيره مي باشد، اين چنين افراد زود بخشيده مي شوند و خدا آنها را دوست دارد همانگونه كه خداوند مي فرمايد: «اَدعُونِي إِستَجِب لَكُم» بخوانيد تا اجابت كنم شما را، پس از دعا و نماز و عبادات دست برنداريد كه روشنگر راه و مسير انقلاب مي باشد.
ديگر سخن من اين است كه در كليه ي جبهه هاي نظامي و سياسي و عبادي و توليدي و غيره كوشش بنماييد و حتي يك لحظه دست از كوشش و تلاش برنداريد و حاضر نشويد سنگرهايتان خالي بماند؛ امروز بايد در خودكـفايي و برقـراري نظام جمـهوري اسلامي در سراسر جهان زحماتي اندك متحمّل شويم و براي نجات مردم و به خصوص مسلمانان و سپردن انقلاب به دست مهدي موعود(عج) خود را سرمشق قرار دهيم و از شهيد دادن هيچگونه اندوه ي نداشته باشيم.
پدران و مادران سدّ راه فرزندانتان نشويد و همانگونه كه تا به حال آنها را به جبهه مي فرستاديد اكـنـون نيز دريغ نورزيـد و آنها را راهـي جهـاد سازيـد تا كارها را يكسـره كنند، مبادا به خاطر اينكه ممكن است شهيد و يا زخمي و يا معلول بشوند از آنان جلوگيري كنيد چون خير و بركت از آن خانه دور مي شود؛
«الْخَيْر كُلُّ فِي السَّيْفِ وَ تَحْتُ ظَلاَلِ السَّيْفِ.» خير و بركت در شمشير و زير سايه ي شمشير است؛ و اگر سعادت ياري نمود و شهيد شد چه بهتر از اين چون مقامي والاتر از شهادت وجود ندارد؛ بالا دست هر نيكوكاري، نيكوكاري هست تا آنكه در راه خدا شهيد مي شود همين كه در راه خدا شهيد شد ديگر هيچ بالادستي ندارد بِسْمِ اللهِ ، پسر، بهره ي گور شد. پس مژده اي نيز براي پدران و مادران شهدا، آنكه فرزندش بِسْمِ اللهِ را ياد گرفت عذاب را از پدرش دور كردند، كسي كه فرزندش در راه خدا شهيد شد پدر و مادرش چه اجري نزد خدا دارند فقط او مي داند و بس. شهدا نزد خداوند درجه اي مي يابند كه خداوند به آنها اجازه شفاعت را عطا مي نمايد. سه دسته هستند كه روز قيامت شفاعت مي كنند، انبياء، علما، شهدا و در پايان از همه التماس دعا دارم.
اي كه مي ترسي زمرگ اندر فرار زشت روي توست، ني رفتار مرگ
هان ز خودترساني اي جان هوشيار جان تو همچون درخت و مرگ و برگ

مرده بدم زنده شدم گريه بدم خنده شدم
ديده ي سـير اسـت مـرا جـان دلیـر است مرا
زهـره ي شـير است مرا جـان دليـر است مرا
والسلام
حسين فتحي ۶۱/۹/۳۰


زندگی نامه :

عارفان طريقت در عروج عاشقانه و حضور محرمانه‌ي خويش پلّه‌هاي وصال را در يك آن، پيمودند و تا اوج پرگشودند …
«حسين» يكي از آنها بود كه با تولد ملكوتي‌اش، لبخند و شادي را به خانه آورد. مادرش در حالي كه با آب زلال عشق وضو مي‌ساخت، از شيره‌ي جانش به او مي‌داد و شير بر دهانش مي‌گذاشت.
«حسين» كودك بود كه دستش را به دست مادر مي‌داد و به حسينيّه و مراسم عزاداري مي‌رفت. از كودكي حسين(ع) را شناخت و عشقش در دل نهاد.
نوجوان بود و در هنرستان سخت مشغول تحصيل. اما در فضاي سبز انديشه‌اش، اميدي بزرگ، تاروپود مي‌تنيد و او را بيقرار مي‌كرد و آن گاه كه نواي فرحبخش حق طلبي را از جانب رهبر شنيد، جاده را يافت و مسافر گشت.
در حاليكه هستي‌اش با وجود مادرعجين شده بود، راهي شد و از تير نگاه مادر دور. رفت به مساحت تمام دنيا. پا در دنيايي گذاشت كه نگاهش رنگ تزوير نداشت.
چه صفايي داشت نمازهاي شب، هنگامي كه رزمندگان براي ديدار شبانه با يار به پا مي‌خاستند و براي يك نگاهش چنان صف مي‌كشيدند كه گويي در صف نماز صبح‌اند.
مادرش مي‌گويد: «هرگاه حسين به مرخصي مي‌آمد جايي از بدنش زخمي شده بود ولي هيچ وقت اظهار ناتواني و شكايت نمي‌كرد.»
وي در جبهه نيز،‌ روزه مي‌گرفت و چنان پايبند نماز بود كه براي همرزمش تعريف مي‌كند: «يك روز صبح كه براي نماز بيدار نشده بودم،‌ بانوي جليل القدري كه گويي فاطمه‌ي زهرا(س) باشد براي نماز بيدارم كرد.»
«عمليات والفجر 2» بود و او در دروازه‌ي وصال منتظر. پاي‌كوبان به سمت ميدان تاخت. او كه خمار عشق ساقي بود، از جان گذشت و از دل نيز هم. چون ساقي حالش را خراب ديد سبو به دستش داد و او را سرمست از شهد گواراي شهادت كرد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!