بستن

شهید محمد حسین عبدالله زاده

زندگی نامه :

آن گاه كه چشمان پرفروغش را به روي دنيا گشود، عطر دل‌انگيز بهار را در شهر پراكند. و خانه، پذيراي ميهماني گشت كه ره آورد عشق بود و نام زيباي «حسين» زيبنده‌ي وجودش.
«حسين» از كودكي مهربان، هوشيار و با خدا بود. به امام حسين(ع) علاقه‌ي فراوان داشت و آرزويش رفتن به كربلاي معلّي بود. به مسجد علاقه‌مند بود و نماز اول وقت را بجا مي‌آورد.
دوران نوجواني را با خواندن زيارت عاشورا، دعاي كميل و همچنين تلاوت قرآن مي‌گذرانيد و علاوه بر مدرسه، كمك خرج خانه بود و كار مي‌كرد. هيچ گاه چشمان پرفروغ خود را به نگاه‌هاي شيطاني نيالود و هماره يار و ياور خانواده بود. او از مولايش علي(ع) آموخته بود كه در نهان به زير دستان كمك و ياري رساند.
علاقه‌ي زيادي به اسلام و امام داشت و در روزهاي انقلاب در تظاهرات و مجالس مذهبي حضور مي‌يافت و ديگران را نيز به اين امر مهم تشويق مي‌كرد. آن زمان كه سخن دفاع از دين وآيين به ميان آمد، عاشقانه لباس رزم پوشيد و هنگامي كه مادر گفت: «نرو» زيبا پاسخ را داد و گفت: «هم اكنون اسلام به ياري ما نياز دارد و بايد به كمك و به ياري اسلام بشتابيم.» آخرين حرف خود را چنين بيان داشت كه «مادر به ياد دل حضرت زينب(س) باش» سپس خداحافظي كرد و به همرزمان خود در جبهه پيوست.
«حسين» در جبهه آرپي جي زن بود و مردانه در برابر دشمنان به مبارزه پرداخت. در «عمليات كربلاي 5» ابتدا از ناحيه‌ي پا زخمي شد اما اين گلبوسه عشق او را مصمم‌تر كرد تا به مبارزه ادامه دهد و چهار تانك دشمن را منهدم نمايد و به درجه رفيع شهادت نايل آيد.
پيكر پاك «حسين» سالها روي خاك‌هاي داغ شلمچه ميهمان شقايق‌ها بود تا سرانجام پس از ده سال عزم ديار كرد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!