بستن

شهید علی نقی( جواد) ذبیحی

«وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ.» (قرآن كريم)
مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شدند مردهاند بلكه آنان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي مي خورند.
اين جوان ها هستند كه بايد تنور جنگ را گرم نگه دارند. (امام خميني)
با سلام و درود بي حد و پايان بر پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمّد بن عبدالله[ص] و خاندان پاك و طاهرينش از حضرت علي(ع) تا حضرت مهدي موعود[(عج)] كه با ظهورش جهاني را پر از عدل و داد خواهد كرد و با آرزوي سلامت و طول عمر جهت پيرجماران حضرت روح خدا و قائم مقام رهبري حضرت آيت الله منتظري و پيروزي رزمندگان ظفرمند اسلام و آزادي اسلام مظلوم و نابودي كفر جهاني بسركردگي آمريكاي جهان خوار اين شيطان بزرگ.
اكنون كه خداوند توفيق شركت در جهاد في سبيل الله را نصيبم نمود و مرا موفّق كرده كه به نداي پيامبر گونه پيرجماران لبيك گويم ابتدا، شكر اين نعمت بزرگ الهي را به جا مي آورم و بعد طبق و ظيفه اي كه برگردن هر مسلمان است و بنابر امر به معروف و نهي از منكر چند جمله اي به عنوان وصيت نزد شما بعد از خودم باقي مي گذارم اميد است كه ان شاءالله عمل كنيد.
اما مطلبي كه لازم است در اينجا بگويم درباره ي هدف و انگـيزه ي حـضور در جـبهه است كـه بايد بگـويم هدفـم جـز جـلب رضاي خـداوند و خشنودي آقا امام زمان[(عج)] و پيروزي اسلام بر كفر جهاني چيز ديگري نبوده و نيست و ان شاءالله تعالي پيروزي از آن ما خواهد بود.
وصيت اول اين است كه اي امت شهيدپرور: امام را تنها نگـذاريد و جبهه ها را فراموش نكنيد، كـساني كـه توانايي جنگيدن را دارند حتـماً به جبهه ها هجوم آورند و كساني كه توانايي جنگيدن را ندارند پشت جبهه را محكم نگه دارند و به رزمندگان ياري برسانند.
وصيت دوم: مبلغ ۹۰۰۰۰ ريال در بانك ملّت دارم كه از خانواده ام مي خواهم كه آن پول را بگيرند و تمام آن پول را خرج جبهه كنند.
وصيت سوم: از تمام كسانيكه مرا به نحوي مي شناخته اند مي خواهم كه جداً مرا حلال كنند و از خداوند برايم طلب عفو و بخشش كنند.
وصيت چهارم: از پدر بزرگوارم و همچنين مادر دلسوزم و خواهر و برادرانم مي خواهم كه [و] شما را به خدا قسم مي دهم كه هرگونه ناراحتي و بدي از من ديده ايد به خاطر اباعبدالله (ع) كه همگي آرزوي زيارت قبر مباركش را داريد حلالم كنيد و ببخشيد و حقّي را كه برگردنم داري حلال كنيد.
وصيت پنجم: از برادرانم مخصوصاً مي خواهم كه راهم را ادامه دهند و ياري امـام عزيـز و اسلام و قرآن كـنيد، ان شاءالله. دعا به جـان امام فراموش نشود.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار. ان شاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
جواد (علي تقي) ذبيحي۱۵/۷/ ۶۵


زندگی نامه :

عشق زيباترين بهانه است براي سرودن، ‌براي رهايي و پرواز. پرواز كبوتراني چون «جواد»، او كه جام هستي‌اش لبريز از حماسه و ايثار بود و دلي بس مهربان داشت. جوانمردي و فروتني در وجودش موج مي‌زد. ضعيفان را در كارهاي سخت و دشوار ياري مي‌داد و گاهي نيز با كودكان همبازي مي‌شد و دست نوازش بر سرشان مي‌كشيد. او جواني باهوش و با ذكاوت بود و به بحث و گفتگو علاقه‌ي فراواني داشت به همين دليل در جلسات مذهبي ـ سياسي شركت مي‌نمود.
«جواد» در بحبوحه‌ي روزهاي شورآفرين انقلاب براي پيروزي اسلام و سرنگوني حكومت طاغوت، هرگز از پا ننشست و در همه‌ي صحنه‌ها حضوري فعّال داشت تا اينكه انقلاب اسلامي با بازگشت امام به وطن آرامش يافت و پيروز گرديد. زمان زيادي از اين پيروزي نمي‌گذشت كه ديوصفتان بار ديگر ايران را عرصه‌ي جنگ و خونريزي قرار دادند. جوانان، دوباره كفن پوشيدند و آماده رزم و جهاد شدند و «جواد» با ديدن اين همه پرستوي مهاجر، بيقرارتر از قبل به فكر پرواز افتاد.
او هميشه براي خاكسپاري شهيدان ـ آن لاله‌هاي عاشق ـ با ديگر مردم همراه مي‌شد و اشك‌هايش را صادقانه بدرقه‌ي راهشان
مي‌كرد و خود در دل، طلب چنين روزي را داشت. در قنوت از خدا مي‌خواست كه شهادت نصيبش شود. براي يافتن عزت ابدي و سعادتي جاودانه، مردانه به راه افتاد. او كه شجاعت و دليري در خونش جاري بود با عشق خدايي، قدم در جبهه نهاد و حتي زماني كه بال‌هايش زخمي شد، حاضر نشد در خانه بماند و دوباره رفت. چون علمدار كربلا، پرچم بر دوش گرفت و ميدان نبرد را با نداي الله اكبر آذين بست تا اينكه در آن دشت خون، جام بلورين شهادت را نوشيد و با جهان خاكي وداع كرد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!