بستن

شهید عباس مخبری

به نام خداي عالميان كه يكتاست و از همه بزرگ‌تر است و ]سلام بر[ پيامبرانش و ائمه‌ي معصومين(ع) و با سلام بر مهدي موعود و نايب بر حقّش امام خميني و بعد سلام بر پدر و مادرم و خواهران و برادرم.

      پدر و مادر، مي دانم كه خيلي ناراحتيد از اين‌كه در كنار شما نيستم، بالاخره اگرمن كشته شدم شايد توانسته باشم وظيفه‌ي خود را انجام دهم و من امانتي بودم نزد شما و از رفتنم ناراحت نباشيد.

      اينك، كه راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل مي شوم زماني است كـه روز عمل است. زماني فرياد زديم جمهوري اسلامي و مرگ بر آمريكا، كه اگر بخواهيم جمهوري اسلامي را به طور كامل در ايران و ساير كشورها پياده كنيم بايد جان بدهيم و انقلابمان را به گوش مظلومان جهان برسانيم.

ما مسلمانيم و بايد راه انبيا را ادامه داده و براي اسلام از هيچ چيز دريغ نكنيم، امام را ياري كنيم و به كشور خدمت كنيم.

از پدر و مادرم و ديگران مي خواهم كه مرا ببخشند از اين‌كه نتوانستم با آن‌ها خداحافظي كنم. سه روز روزه بدهكارم و چهار روز كفاره بايد بدهم.

والسلام

عباس مخبري

زندگی نامه :

حكايت عباس‌ها همچنان باقي است، آن دريا دلاني كه تشنه لب از پي عباس(ع) روانه‌ي كربلا شدند و با او ره دريا پيمودند …
«عباس» نيز دريا دلي بود كه خيلي زود خدا را شناخت و با او الفتي ديرينه برقرار كرد. هميشه بعد از نماز، دعاي فرج امام زمان(عج) مي‌خواند و در مشكلات از او ياري مي‌جست. از همان كودكي مددكار پدر بود و اهل كار و تلاش. در كارگاه نجّاري كار مي‌كرد و با چوب، كاردستي مي‌ساخت و مقداري از درآمدش را به فقرا مي‌داد.
آن هنگام كه خواب سنگين غفلت بر چشم مردمان اين ديار سايه افكنده بود،« عباس »از آن بيدار دلاني بود كه براي مبارزه با رژيم شاه خواب به چشم نداشت. با ديگر ياران به عرصه‌ي دفاع رفت و همگام شد، تا اينكه بر ديو شب ظفر يافته و پيروز شدند. به «شهيد دكتر بهشتي» علاقه‌ي بسيار داشت، به طوري كه سخنرانيهاي ايشان را از طريق برنامه‌هاي گوناگون صدا و سيما و مطبوعات دنبال مي‌كرد.
وي يكي از اعضاي فعّال كتابخانه‌ي ولي عصر(عج) بود و از دانش‌آموزان ممتاز شهيد، «حجه الاسلام شيخ احمد فقيهي». غيرت، تعصب و پاكدامني در تار و پود وجودش رخنه كرده بود. روزهاي دوشنبه و پنجشنبه را روزه‌هاي مستحبي مي‌گرفت. هرگز از درد اجتماع غافل نبود و براي حفظ ارزشهاي دين، زحمات زيادي متحمّل شد. در جريان مقابله با ضد انقلاب و منافقين يكي از نيروهاي ارزنده و از بنيانگذاران انجمنهاي اسلامي در دبيرستانها بود. آن وقت كه براي اسلام دوباره حادثه‌ي كربلا تكرار شد، او آبروي عشق گرديد و رهسپار كوي يار.
پاسدار بود و چه زيبا پاسداري كرد از مرام عشق. در «عمليات محرّم» حضور يافت و چون مولايش ابوالفضل العباس(ع)، هستي‌اش را فداي حسين(ع) كرد و به منتهاي آرزويش رسيد. او پرستوي عاشقي بود كه هجده سال هجرتش به طول انجاميد و هنگامي كه به قطعه‌اي از عشق تبديل شده بود، باز آمد تا معنا كند كه عاشقي يعني چه ؟! .

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!