بستن

شهید سعیدصادقی

زندگی نامه :

اين بار مي‌نويسيم از آن يار سفر كرده، او كه بس آسان از گذرگاه زمان گذشت. كسي كه راه سعادت را يافت و جاودانه شد. از «سعيد» مي‌گوييم، از او كه با اخلاق و رفتار پسنديده‌ي خويش در دل ديگران بذر محبّت مي‌كاشت.
«سعيد» پسري متين و سربه زير بود و از سن نه سالگي نماز مي‌خواند و روزه مي‌گرفت. نسبت به دوستان بسيار رئوف و مهربان بود و براي بزرگترها احترام زيادي قايل بود. به امام خميني(ره) و بسيج عشق مي‌ورزيد.
راه خانه تا مسجد زيباترين مسير براي گام‌هاي او بود، چرا كه هميشه سعي داشت نماز را با جماعت بجا آورد. ياد خدا، آن هم در مسجد، براي عاشقي چون او دلنشين بود.
«سعيد» كه به دنبال فرصتي بود تا خود را از اين قفس تنگ دنيا نجات دهد، موضوع جنگ و جهاد برايش بهترين بهانه بود تا رهايي يابد. هنگامي كه آماده‌ي رفتن شد به مادر رو كرد و گفت: «برايم قرآن بياور و مرا دعا كن.» قرآن را بوسيد و رفت، ‌تا كوه‌هاي سر به فلك كشيده‌ي غرب.

«سعيد» در ارتفاعات هلكيان در كنار ديگر رزمندگان خطّه نور به نبرد پرداخت و در برف و سرما مقاومت نمود و رشادتها از خود به يادگار گذاشت تا اينكه در «عمليات والفجر 10» خون سرخش برفهاي غرب را رنگين ساخت.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!