زندگی نامه:
در سكوت، آرام و سبكبال پرگشود و رفت، چرا كه آسماني بود و طاقت ماندن در خاك را نداشت …
«ابراهيم» در خانوادهاي كم درآمد و كارگر پا به عرصهي وجود گذاشت؛ خانهاي كه گرچه در آن رونق نبود اما از صفا و نور خدا لبريز بود و پدرش با شغل آهنگري روزگار ميگذرانيد.
«ابراهيم» در كودكي از عطوفت و محبّت چشمگيري برخوردار بود و در بين خانواده و همسالانش محبوبيّت زيادي داشت.
مسجد محل، آشناي ديرين اوست چرا كه در مناسبتهاي مختلفي كه برپا ميشد حضوري فعّال داشت و همين باعث شده بود كه در بين ريشسفيدان محل، محبوبيّت خاصي داشته باشد. پس از آن كه دوران ابتدايي را سپري كرد. مدرسه را ترك نمود و همراه پدر به شغل آهنگري مشغول شد و در اين شغل، سوختن و ساختن را تجربه كرد. خود رنج برد و زحمت كشيد كه سربار ديگري نباشد.
با تشكيل بسيج مستضعفين، به عضويت آن مكان مقدس درآمد و با شروع جنگ تحميلي، از همين پايگاه با ديگر بسيجيان عازم جبهه شد.
جادههاي خرمشهر، هنوز ردّ پاي او را در دل نگه داشتهاند و دلاورمرديهايش، در جبههي خونين شهر هنوز باقي است. تا بالاخره او كه سرمست از مي ناب بود در «عمليات بيتالمقدس» پس از جانفشانيها و دلاوريهاي بسيار به وصال يار نايل آمد و به آرزويش رسيد.