«اِنا للهْ وَ اِنْااِليهِ راجِعونْ»
اين وصيتنامه را در نزديكي سوسنگرد بعد از ظهر روز 8/9/59 مي نويسم. به همهي برادر و خواهر گراميام توصيه مي كنم كه اگر من شهيد شدم نگران نباشيد، ضمناً به ساير اقوام و دوستان اين مطالب را بگوييد.
بعد از پيروزي انقلاب من ناراحت بودم كه چرا در طول انقلاب نتوانستم براي خود شهادتي دست و پا كنم، سال گذشته اميد داشتم كه در مدت مأموريت شهيد شوم و تنها خواست من از خداوند متعال آمرزش گناهان و پيروزي نهايي انقلاب بود كه اميدوارم اين خواست هر چه زودتر برآورده شود. اي كساني كه اين وصيتنامه را گوش مي كنيد بدانيد كه بالاخره بايد از اين دنيا برويم پس بياييد براي آخرت خود توشه برگيريم و براي خشنودي خداوند متعال و امام زمان(عج) و امام خميني در مسير اهداف انقلاب اسلامي بكوشيم و براي خود كسب آبرو كنيم.
فرزند مرا خوب تربيت كنيد و روحيهي شهادت طلبي را در او ايجاد كنيد.
ضمناً يك عدد خودنويس در طاقچه است كه مربوط به ارتش مي باشد، لذا به آقاي مهدوي تحويل دهيد.
من يادم نيست كه به كسي بدهكار باشم، ولي اگر ادعايي وجود داشت پرداخت نماييد.
هر كس به من لطفي دارد و اظهار دوستي بنمايد از طريق كمك بر پيروزي نهايي انقلاب ثابت خواهد كرد.
به پرسنل نظامي و فرماندهان بگوييد كه عزّت و سربلندي شما در ايمان به خدا خواهد بود نه درجه، لذا براي تقويت ايمان خود بكوشيد و تنها براي رضاي خدا خدمت كنيد كه همه چيز براي اوست و تنها دل به او ببنديد كه خدا ياري كننده است و قدر امام خميني را بدانيد فرمانش را همچون آيههاي قرآن واجب بدانيد كه تنها راه اوست كه سعادت واقعي نصيبمان مي گردد.
ضمناً در مورد آنچه كه فراموش كردم يادآور شدم] شوم [ آيت الله حائري به جاي من تصميم بگيرند.
با درود به امام خميني و پيروانش.
محمّد علي قاسمي نژاد 9/9/59