بستن

شهید علی اصغر حیوی حقیقی

«وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ.»      (سوره‌ي آل عمران،آيه‌ي 169)

      نپنداريد كساني كه در راه خدا كشته شده‌اند مرده اند بلكه آن‌ها زنده‌اند و در نزد خدا روزي            مي خورند.

       با درود فراوان به منجي عالم بشريت و نايب بر حقّش و با سلام بر اميد امت و امام، مجاهد نستوه  آيت الله منتظري و با سلام بر تمامي شهداي گلگون كفن از صدر اسلام تاكنون.

 خداي را شكر و سپاس كه ما را همزمان با رهبري و سروري همچون امـام خميني اين مجاهد خستـگي ناپذير قرار داده، اكـنون كـه خورشيد تابناك از زيـر ابرها بيرون آمده و جـهان را روشن نموده است، اكنون ]كه[ انقلاب اسلامي به رهبري امام، اين سلاله‌ي انبيا مي رود تا به پيروزي نهايي برسد و اينك كه تمامي كفر در مقابل اسلام عزيز صف كشيده و قدم علم كرده‌اند و اينك كه براي برپايي پرچم پرافتخار و خونين توحيد و در جهت حاكم كردن دين الله در سر تا سر عالم نياز به فداكاري است، اينك كه خيل عظيم و بي كران سربازان و دلاوران امام زمان(عج) به فرمان امام خميني (ارواحنا له لفدا) مي روند تا به پيروزي نهايي برسند و كفر جهاني و سر سپرده‌هاي آن را نابود كنند،  وظيفه‌ي هر فرد مسلمان است كه به نداي حسين زمان لبيك گويد و حقير هم به عنوان يك مقلّد و بنا بر يك وظيفه‌ي شرعي وديني كه نسبت به اسلام عزيز داشته، خود را مسؤول دانسته و همراه با ديگر رزمندگان اسلام در جهت پيروزي اسلام و مسلمين و شكست كفر استكبار جهاني به نداي امام عزيزمان لبيك گفته ]گفتم.[

 بارالها، معبودا، تو را به پاك‌ترين بندگان، انبيا و اوليا سوگند مي دهم عزّت و افتخار شهادت را به اين بنده‌ي حقير و گناهكارت عطا فرما. خداوندا خودت فرمودي: «ادعوني استجب لكم» بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را.

بار پروردگارا جان ما كه امانتي است از جانب تو، اگر زمان و موقع استرداد آن رسيده پس اين جان، اين خونِ ما، اين سر و پيكر ما.

 خدايا تو بدان ما مردمان كوفه‌ي زمان امام حسين(ع) وملجميان وعراقيان در برابر امير مؤمنان(ع) نيستيم، ما طالبان شهادت و عاشقان نبوّت و امامتيم.

 اگر خداي تبارك و تعالي افتخار شهادت را نصيب حقير نموده و بر بنده منّت گذاشت و چنان‌كه خود را لايق نمي دانستم و اگر صدها جان مي داشتم مي دادم، اين پيام و سفارش را به گوش منافقان و سر سپردگان آمريكا و ديگر عروسك‌هاي حلقه به گوش ابرقدرت ها برسانيد كه ما عاشقانه و آگاهانه و بيدار در اين راه قدم گذاشته‌ايم و خون داده‌ايم كه اين‌ها در برابر اين همه نعمات خداوند هيچ و بي‌قابل مي باشد و نمي توانيم شكرگزار آن باشيم.

امت شهيدپرور و قهرمان همانطور كه امام عزيزمان بارها فرمودند، مبادا ميان شما ملّت اختلاف ايجاد شود كه سرچشمه‌ي همه‌ي فسادها و شكست ها همين اختلاف مي باشد وحدت كلمه خود را حفظ كنيد. امام را، اين قلب مستضعفان، اين اميد محرومان جهان را تنها نگذاريد. خداي نكرده شيطان شما را فريب دهد و از خط امام و روحانيت جدا نشويد زيرا كه از خدا و قرآن و اسلام، عزيز جدا شده‌ايد. برادران عزيزم هميشه مدافع اسلام، انقلاب و روحا نيت باشيد روحانيت را از اسلام جدا ندانيد و براي امام دعا كنيد.

و اما سخني با شما پدر و مادر عزيزم، شما كه حقّي بس عظيم بر گردن من داريد و من در تمام عمرم نتوانستم فرزند خوبي براي شما باشم و نتوانستم زحمات و احسان هاي چندين ساله‌ي شما را جبران كنم، اميدوارم كه مرا حلال كنيد. پدر و مادر عزيزم اگر من كشته شوم و در زمره‌ي شهيدان قرار گرفتم هيچ ناراحت نباشيد و شاد باشيد كه من با عروس زيباي شهادت ازدواج كردم و افتخار كنيد كه چنين فرزندي را در دامن پاكتان پرورش داده‌ايد و در راه اسلام و مكتب فدا كرده‌ايد و شكر خداي را به جاي آوريد كه ان شاالله اجر شما با خدا است و از خداوند بزرگ صبر و بردباري و متانت براي خانواده‌هاي محترم شهدا بخواهيد چون همان‌طور كه خداوند تبارك و تعالي در قرآن مي فرمايد:

 «يا اَيُّهَا اْلَذِينَ امَنوُا اْصبِروُا وَ صَابِروُاْ وَ رابِطُواْ وَ اتَّقوُا اْللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»

 در كار دين صبور باشيد و يكديگر را در صبر و مقاومت سفارش كنيد و مهيّا و مراقب كار دشمن بوده و خدا ترس باشيد كه پيروز و رستگارگرديد.                  (سوره‌ي آل عمران،آيه‌ي200)

پدر و مادر گرامي مبادا بعد از شهادت من گريه كنيد و اشك بريزيد چون كـوه استوار و مقاوم باشيـد و هرگـاه خواستيد گريه كـنيد به ياد فرزند و طفل شش ماهه‌ي امام حسين(ع) گريه كنيد و اين را بدانيد كه اگر مِهري از من در دل شما باشد اين مهر اسلام است.

برادران عزيزم از شما مي‌خواهم كه بعد از من راهم را ادامه دهيد. امام را تنها نگذاريد و مبادا در تحصيلات خود سستي نشان دهيد شما با تلاش بي‌وقفه و هر چه بيشتر به تحصيلات خود براي رضاي خدا ادامه دهيد تا فردا، فرد مفيدي براي اسلام باشيد. قرآن را زياد بخوانيد و شما خواهران با حفظ حجاب خود زينب‌وار پيام‌آور خون شهيدان باشيد.

در آخر از اقوام، دوستان، آشنايان مي‌خواهم مرا حلال كنيد، اگر اشتباهي، خطايي از بنده سر زده مرا ببخشيد و برايم طلب مغفرت و آمرزش نماييد. هر كس طلبي، حسابي دارد از منزل دريافت كند. ضمناً وسايل و اموالي كه در منزل متعلّق به بنده مي‌شود يك دهم آن را صرف مسجد جامع و يك دهم صرف مسجد مورد نياز، يك دهم آن صرف جبهه‌هاي جنگ نماييد و بقيّه پدرم خودش درباره‌‌ آن تصميم بگيرد.

                   آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند           

                                                                   فرزند و عيال و خانمان را چه كند

                     ديوانه كني هـــر دو جهانش بخشي              

                                                                ديوانه‌ي تو، هر دو جهان را چــه كند

خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي، حتي كنار مهدي (عج) ، خميني را نگهدار.

از همه‌ي شما مؤمنان التماس دعا دارم. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

                                                    بنده‌ي حقير علي اصغر حيوي حقيقي16 /11/63

زندگی نامه :

آيا او را به ياس سپيد تشبيه كنيم كه پاك و مهربان است؟ يا به شقايق، كه ما را به ياد عشق سرخش مي‌اندازد؟ به كدام؟…
«علي‌اصغر» از كودكي چهره‌اي پاك و مهربان داشت به طوري كه محبّتش در دل دوستان آشيانه كرده بود. هرگز كسي را نرنجانيد و با همه، خوش رفتاري مي‌كرد. تحصيلاتش را تا اخذ ديپلم ادامه داد و پس از آن، براي امرار معاش با اشتياق فراوان مشغول به كار شد. در اوايل انقلاب در تظاهرات، حضوري فعّالانه داشت و همگام با انقلاب پيش رفت.
وقتي كه جنگ بر ايران تحميل گشت، نواي دل‌انگيز رهبر، روح و جانش را نوازش داد و جبهه چون پيكي خوش خبر، او را به سوي خويش فراخواند. هر بار كه به مرخصي مي‌آمد به پدر و مادرش مي‌گفت: «اگر من شهيد شدم ناراحت نشويد و غم به دل راه ندهيد.» وي در خون نگار خويش مي‌نويسد: «پدر و مادرم! شاد باشيد كه فرزندي در راه خدا داديد؛ فرزندي كه در دامان پاكتان پرورش يافت.» او كه به دلش الهام شده بود كه لحظه‌هاي وصال نزديك است با بسياري از دوستانش در «عمليات والفجر مقدماتي» شركت كرد و با
هم، پيمان عشق بستند تا به معشوق نرسند دست از طلب برندارند و حقا كه چنين شد و در «عمليات بدر» كام دل برآمد و آرزو هم.
گرچه يازده سال بدنش دور از وطن ماند اما عزيزانش همچنان چشم به راه ماندند تا آن يار سفر كرده به شهر برگردد …

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!