و چيست شما را كه پيكار نمي كنيد در راه خدا و ناتوانان از مردان وزنان و كودكاني كه گويند؛ پروردگارا ما را از اين شهري كه ستمگرند خارج كن و قرار ده براي ما سرپرستي و قرار ده براي ما از نزد خود ياوري. خداوند تبارك و تعالي خطابش به آنهايي است كه به پا نمي خيزند . . . چرا به پا نمي خيزيد؟ چرا حركت نمي كنيد؟ (سورهي نساء، آيهي 75 )
چرا نور حسين(ع) و عشق علي(ع) و آهنگ خشمگينانهي علي(ع) براي بي عدالتيها و انديشه و برخورد علي(ع) را نمي بينيد. آري، او كه زمان بيرون آوردن خلخالي از پاي يك يهودي چنان فرياد مي زند كه انسان اگر بميرد و دزدي و خيانت را نبيند بهتر است؛ اين انديشهي علي(ع) است. اي ياران علي(ع)، اي شيعيان علي(ع) و ياوران مكتب حسين(ع)، مگر بيگناهان را نمي بينيد كه چگونه از آسمان موشكها و بمبهاي ناپالم و خوشهاي در شهرها بر سرشان فرو مي ريزد و قطعه، قطعه مي شوند؟ چه شده است كه غيرت و مردانگي علي را فراموش كردهايد چه شده است شما كه مي گوييد شيعهي علي هستيم ولي اگر يك طفل شيرخوار در شهرها و بلاد مرزي به خاك و خون كشيده شود ككتان هم نمي گزد؟
امروز روز مبارزه و جهاد و پيكار است، روز عشق و ايثار است، روز خشم سپاهيان محمد(ص) است، شما هم در اين سپاه با عظمت و با ارزش جاناً و مالاً به پا خيزيد كه اگر غير از اين باشيد در روز بازپسين در مقابل پيامبر و حسين(ع) چه جواب داريد؟ جواب خون شهيدان را مي دهيد كه ما نظارهگر بوديم و بر دوشمان حملتان مي كرديم؟ امروز، روز نصرت خداست، روز كمك و ياري اوست، اگر بياييد وعدهي خدا در اين است تا شما را ياري كند پيروزتان كند «و ان ينصركم الله فلا غالب لكم» اگر خدا را ياري كنيد اگر تمام جهان دست به دست هم دهند هرگز نتوانند شكستمان دهند.
ما به اميد خدا آمدهايم، با عشق به او آمدهايم؛ خدايا بدان كه ما خونمان را براي احياي دين تو هديه كردهايم، چيزي نداريم، مال و منالي ما را نيست، جز خونمان و آن هم به راه تو آمدهايم تا آن را هديه كنيم، مي دانم كه هديهي تو ارزندهتر است، زيباتر است، جلوه گر است، ناب است، با ارزش است، جان مال توست، خون مال توست، روح مال توست. خدايا حاكم تويي، وقتي گرفتي نبايد انتظار هديه و پاداش داشته باشيم و آنچه را كه وعده كردهاي از كرم خودت است تو رحمان و رحيمي، تو رازقي، اگر بندهاي خوب شد هر چه بخواهد به او ميدهي نه تنها هرچه بخواهد كه جوار خودت را جايگاهش مي سازي چه سعادتي بالاتر از اين.
يك جان كه چيزي نيست تا فداي دوست كني صد هزارجان داشتم براهش همي دهم. ما به ملاقات محمّد(ص) مي رويم، چون ناممان را اينگونه انتخاب كردهاند، خود نخواستهايم خواست تو بوده كه اين نام مقدّس برايمان در نظر گرفته شده، ميدانم كه پيامبر، خود ايستاده تا ملاقاتمان كند، با ما بگويد و براي شهيدانمان گريه كند. آه اي پيامبر(ص) عظيم الشأن ! اگر نبوديم تا چون بلال و ابوذر و سلمان و مقداد ياران صديق تو باشيم، اما مي دانيم كه يار پيامبر بودن لياقت مي خواهد، خدايا اين لياقت را به ما ارزاني دار و قلب پيامبر عزيزت را از ما خوشحال ساز ….
و اما اي پـدر و مـادرم: اگـر شهادت نصيـبم شد بايد افتخار كـنيد كه به عنوان سپاه محمد(ص) آمدم و خون خود را هديه كردم، هرگز شيون مكنيد و با استقامتتان به مردم روحيه بدهيد و با افتخارتان و با باليدنتان دشمنان را مأيوس سازيد، هرگز از امام جدا نشويد و فرمانش را مطيع باشيد و از شما مي خواهم كه مرا حلال كنيد و اما اي دانش آموزان و دوستانم، ياران خوبي براي امام باشيد و آن قدر تلاش كنيد كه كمر استكبار جهاني را به زمين آورده و در همهي ابعاد علمي و فرهنگي و معنوي و اقتصادي رشد كنيد تا افتخاري براي اسلام باشيد.
والسلام
حسن قامت 2/10/65