شهیدغلام رضا تقوی نژاد
اطلاعات شهید
نام پدر : حسین
تاریخ تولد : ۱۳۴۳
تاریخ شهادت :۶۰/۱۱/۱۹
محل شهادت : چزابه
تحصیلات :سوم راهنمایی
شغل : محصّل
وصیت نامه شهید عزیز غلام رضا تقوی نژاد
ما شهادت را یک فوز عظیم می دانیم و ملت ما هم شهادت را با جان و دل قبول می کند و از جنگ نمی هراسد. (امام خمینی)
سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و درود به برادران رزمنده در جبههها و در پشت جبههها، امروز بزرگترین افتخار در کشور ما شهید شدن است و من هم با عشق به اسلام و شهادت به جبهه می روم، که شاید من هم همانند خیلی از برادران به درجهی رفیع شهادت برسم.
من و برادرانم می رویم تا سینههای ناپاک و باطل متجاوزان را سوراخ کنیم، به قول رهبر بزرگ ما، امید مستضعفین جهان که فرمود: اگر کشته شویم پیروزیم و اگر هم بکشیم پیروزیم.
یک حرف با مادران دارم همانطور که رهبر کبیر انقلاب فرمود؛ بچـهها را شیربچگانی تربیت کـنید که در مقابل ابـر قدرتها بایستـند.
مادر، من رفتم یاد خدا و تو پدر، هماره یاد خدا باشید دیگر عرضی ندارم.
به امید سرنگونی باطل و پیروزی حق
غلام رضا تقوی نژاد
زندگی نامه :
نگاه آفتابياش غزل مهرباني ميسرود؛ بزرگمردي كه حرارت عشق، آتش به جانش افكنده بود …
مادر «غلامرضا» نذرهاي فراوان كرد و امام هشتم(ع) را واسطه نمود؛ تا خداوند پسري به آنها عطا فرمايد و آنگاه كه عنايت آن حضرت نصيبش گرديد، او ديده گشود و صداي گريهاش سكوت خانه را شكست. با گذشت زمان آرام آرام عشق ائمه در دلش تابيدن گرفت به طوري كه در ايام تاسوعا و عاشورا با پاي برهنه و چشماني اشكآلود سقّا ميشد و مشك بيآب ابوالفضل العباس(ع) را به تصوير ميكشيد.
مسجد محل، هنوز هم او را در صف نمازگزاران به نظاره مينشيند. همين تعهد و عشق اهل بيت(ع) بود كه نتوانست در مقابل هجوم ناجوانمردانهي دشمنان ساكت و بياعتنا باشد. با اينكه پسر اول خانواده بود و تكيهگاهي براي پدر، اما از طرف بسيج دانشآموزي، براي رفتن آماده گشت و با ديگر همكلاسيهايش راهي جبهه شد. هنگام رفتن قرآن را بوسيد و به مادرش كه چشمانش از اشك به خون نشسته بود گفت: «ما ميرويم تا راه كربلا را باز كنيم.»
وي انقلاب را كشتي نوح ناميد كه هر كس سوار آن شود نجات پيدا ميكند، در غير اين صورت غرق خواهد شد. او نداي «هَل مِن ناصِرٍ يَنصرني» مولايش را زيبا پاسخ گفت و با همهي وجود و نثار خون اعلام كرد كه: «اي حسين عزيز! اگر جوان هيجده سالهات را فداي اسلام نمودي و من در آن زمان نبودم كه ياريات دهم، اكنون به ياد تو و علي اكبرت و به ياد حماسهي عاشورا و كربلايت در جبههي عشق عليه كافران جانم را فداي راه تو ميكنم.»
او رفت به مكان وعده داده شده و با رشادتهاي فراوان پوزهي دشمنان را به خاك ماليد و آنها را به خاك سياه مذلّت نشاند و سرانجام در ميعادگاه خود، سر بر بالين مولا نهاد و آرام و سبكبال به پرواز درآمد.