زندگی نامه :
گل رخسار محمّدياش كه حامل سيادت رضوي بود در پاييز 1340 شكفت و بهاري با طراوت را آغاز نمود. گرچه در شش سالگي گَرد يتيمي بر چهرهاش نشست اما استعداد ذاتياش در فراگيري دانش، از او چهرهاي آشنا ساخته بود.
كتابخانهي ولي عصر(عج) استهبان شاهدي زنده است بر او كه هر سال در ميلاد امام زمان(عج)، و در جوار استاد خود ـ شهيد حجه الاسلام شيخ احمد فقيهي ـ به مداحي ميپرداخت. در تظاهرات خياباني و درگيري با عوامل رژيم نيز با ديگر هموطنان خود همراه و همصدا بود. در عيد غدير سال 1356 مسجد حاج حبيب شيراز، شاهدي بر اين مدعاست كه به همراه جمع كثيري به قصد آزادسازي كلانتري 3، تكبير گويان به پيش ميتاخت. صداي رگبار مسلسل در آسمان طنينانداز بود ولي مردان خدا جوي، بي هيچ هراسي چنان مقاومتي از خود نشان دادند كه دشمن، مجبور به تسليم شد اما در اين هياهو ناگهان تيري از طرف خصم رها شد و «سيّدضياء» را نشانه رفت و بدنش خونآلود شد تا شاهدي باشد براي روز حساب.
پس از پيروزي انقلاب، او كه در اين پيروزي خود را سهيم ميديد در حفاظت از شهر و جلوگيري از اقدامات اشرار، همّتي والا از خود نشان داد.
از آغاز جنگ تحميلي، سر از پا نشناخته راهي جبههها گشت. وي در اكثر عملياتها از «آزادسازي بستان» گرفته تا «كربلاي 5» در سختترين شرايط حضور داشت و در صبح آزادسازي بستان هنگامي كه به شكرانهي اين موهبت الهي سلاح خويش را به آسمان بلند كرد تا از خالق سپاسگزاري نمايد، تركش به دستش اصابت كرد اما او با دست ديگر خود جنازه همسنگرش (شهيد مصطفوي) را در آغوش كشيد.
اين دلاورمرد گردان هميشه پيروز فجر، در «عمليات كربلاي 5» در زير آتشبار شديد دشمن و در حالي كه شجاعانه مهمّات را به خط مقدّم ميرساند جان شيرين را فداي معشوق نمود و تا بيكران آبي پرواز كرد.