من اين راه را انتخاب كردم كه منتظر من نباشيد چون نرفتم كه زنده برگردم و رفتم با كفر مبارزه كنم و بكشم، اگر نتوانستم بكشم، كشته شوم.
وصيت مي كنم كه هرگز براي من اشك نريزيد؛ فقط به مادرم بگوييد كه تو در نزد زينب(س) سربلند خواهي بود، چون تو هم شهيد داده اي اي مادر، هر موقعي كه به ياد فرزندان خود مي افتي به ياد فرزنداني باش كه بدن پاره پاره ي آنان را مادرانشان نديده اند. از شما خواهشمندم درباره ي من نگران نباشيد خدانگهدار شما.
ما مبارزه مي كنيم به اميد خداوند بزرگ و رهبري امام خميني بت شكن پيروز مي شويم و پوزه ي صداميان را به خاك و خون مي كشيم. والسلام
رمضان زمان
زندگی نامه :
در سپيده دمي زيبا كه دلهاي روزهدار بر خوان رمضان ميهمان بود، با شميم خوش روستا نوزادي تولد يافت كه به ميمنت اين ماه مبارك او را «رمضان» ناميدند. در دامن مادري پاك و مهربان پرورش يافت و فرزندي گشت شايسته و لايق براي انقلاب. وي در مدرسه جزء دانشآموزان باهوش بود و بسيار با وقار و متين. عطر دلانگيز ياس، يادآور خاطرات خوش اوست؛ او كه با رفتار و گفتارش الگويي براي اطرافيان شده بود. ظرافت خاصي در كارهايش بود و دستهاي هنرمندش به خطاطي و نقاشي انس گرفته بود. چون دعا ميخواند چشمهايش تا اعماق واژهها پيش ميرفت و دانههاي مرواريد چهرهاش را درخشانتر مينمود. او فردي شوخطبع بود و نسبت به پدر و مادرش رئوف و مهربان. «رمضان» نگاهش آميخته با شرم و حيا بود و در مقابل نامحرمان سر به زير.
آن گاه كه ايران از عطر شهادت لبريز بود و كاروانهاي عشق يكي پس از ديگري محمل برميبستند، شعلههاي اشتياق «رمضان» را چنان برافروخت كه پاي پياده جادهي «استهبان ـ ايج» را به شوق زيارت طي
نمود و چنان در سر هواي رسيدن داشت كه در طي مسير فقط به يك چيز فكر ميكرد كه آن هم وصال بود و ديگر هيچ.
«رمضان» خود را به كاروان رساند و با آنها همراه شد. قدم به دياري نهاد كه هر لحظهاش شكوه عشق جلوهگر بود. او در «عمليات والفجر 2» كه يكي از كم نظيرترين عملياتها بود شركت نمود و گامهاي استوارش به كوههاي «حاج عمران» درس صبر و استقامت داد. او عاشقي پاكباخته بود كه فقط سوداي رخ يار داشت و آن گاه كه قامت رعنايش بر زمين افتاد بر بال ملائك نشست و چهرهي زيباي عشق را به نظاره.