حسین هاشمی سال 1324 در استهبان، واقع در استان فارس به دنیا آمد. پدرش احمد، کارگری میکرد و مادرش فاطمهبیگم نام داشت. قبل از تولد، پدرش را از دست داد. سپس تا کلاس نهم نظام قدیم درس خواند و در دانشسرای کشاورزی پذیرفته شد. پس از آن به سربازی رفت و با پایان آن در اداره کشاورزی استخدام شد. سال 1353 ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. در روزهای پیروزی انقلاب، شبها مخفیانه در جادههای بین استهبان و نیریز شعارهای ضد حکومتی مینوشت و مردم را به تظاهرات دعوت میکرد. سرانجام روز 6 آذر 1357، که آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، برای هماهنگ کردن مردم در شهرستانهای استان فارس، به سروستان آمدند؛ وی با انقلابیون استهبان بطور دستهجمعی با ماشینهای زیادی در حرکت بود و عوامل حکومت پهلوی با تانک مانع حرکت آنها شدند و در این درگیری؛ اتومبیل او با تانک تصادف کرد. حسین در این حادثه به شهادت رسید. پیکر وی را در آرامگاه استهبان به خاک سپردند.
مبارزات شهید فقیهی وشهدای انقلاب
شهادت محمدجواد زاهدی:
عید غدیر خم آن سال ( ۵۷/۸/۲۸ ) رنگ و بویی دگر داشت ، بوی جهاد و مقاومت و رنگ خون و شهادت . در شیراز مردم در مسجد « حاج حبیب » اجتماع کرده بودند تا ضمن گرامیداشت واقعه غدیر خم ، جنایات غاصبین حکومت در عصر حاضر را به گوش جهانیان برسانند . مسجد مملو از جمعیت بود و روحانی در حال سخنرانی که به ناگاه تانک با توپ و و تفنگ از زمین و هلی کوپتر از هوا ، مسجد را به گلوله بستند . صدای الله اکبر با ضجه و ناله زنان و کودکان و مردان درهم آمیخت ، روحانی که هنوز رمقی در بدن داشت، ارتش را به خویشتنداری و پیوستن به مردم دعوت می کرد که ناگـاه صـفیر گلولهای او را از منبر نقش بر زمین کرد . تعداد زیادی از کسانی که در مسجد حضور داشتند کشته و زخمی شدند ، از جمله « شهید محمدجواد زاهدی » ، نیروی انقلابی ، متدین و از اهالی استهبان . پس از به خاک و خـون کشیدن مردم حاضر در مسجد ، ماموران سفاک شاه ، حتی از تحویل دادن اجساد مطهر شهدا به خانواده هایش دریغ کردند . تعدادی از همشهریان فداکاری کرده پیکر پاک و غرق به خـون شهید زاهدی را در جوی آبی پنهان نمودند ، آنگاه شب هنگام به استهبان منتقل و در ابتـدای شهر در دهانه یکی از پل ها مخفی کردند . خبر شهادت این عزیز به سرعت در شهر پیچید و مردم برای مراسم تشییع جنازه او که اولین تشییع جنازه شهید انقلاب در استهبان بود ، اجتماع کردند . مسیر تشییع را خیابانی انتخاب کردند که شهربانی در آن مستقر بود . سیل خروشان جمعیت با شعارهای کوبنده ی « مرگ بر شاه » ، « درود بر خمینی » ، « روز عید غدیر مسجد حاجی حبیب ، شاه به آتش کشید » و … در حال حرکت بود که نیروهای شهربانی در عرض خیابان ، مسلسل هـا را بـه روی مـردم نشانه رفتند ، رئیس شهربانی اعلام کرد اگر تغییر مسیر ندهند ، همه را به گلوله میبندیم . « شهید فقیهی » به اتفاق سایر روحانیون در پیشاپیش تشییع کنندگان، مردم را به آرامش دعوت کرد و با تدبیری بسیار مناسب ، رئیس شهربانی را متقاعد کرده و راهپیمایان و تشییع کنندگان ، مسیر خود را ادامه دادند .
مراسم در امامزاده برالمراد(پیرمراد) خاتمه یافت و همسر شهید مقاله ای کوبنده قرائت کرد ، این حادثه یکی از باشکوه ترین و پرخاطره ترین مراسم انقلاب اسلامی در استهبان است . حضور باشکوه مردم در مراسم تشییع جنازه شهید زاهدی در گزارش مورخه ۵۷/۸/۲۹ فرمانداری استهبان به استانداری فارس اینگونه انعکاس یافته است :
« … مقارن ساعت چهار بعد از ظهر روز جاری ( ۵۷/۸/۲۹ ) قریب ۱۵ هزار نفر از اهالی شهر ، جنازه جوانی به نام محمدجواد زاهدی که در شیراز در واقعه مسجد حبیب مورد اصابت گلوله قرار گرفته و کشته شده بر دوش گرفته و دست به تظاهرات زدند . »
در مراسم بزرگداشت این شهید عزیز عـلاوه بـر عمـوم طبقـات مـردم کاروان هایی از شهرهای همجوار برای ابراز همدردی شرکت کردند . در این مراسم « شهید فقیهی » سخنرانی ادامه مبارزه تاکید نمود . ژاندارمری فارس در گزارش مورخه ۵۷/۸/۳۰ می نویسد :
« … در ساعت ۱۵۰۰ روز جاری مجلس ختمی جهـت جـواد زاهـدی با شرکت ۲۰۰۰۰ نفر از شیراز و شهرستان های اطراف در مسجد جامع استهبان برگزار ، ابتدا یکی از کارکنان بریجستون همکار متوفی با خواندن شعری در مورد کشته شدن نامبرده و مجاهدت وی سخنرانی ایراد و آنگاه شیخ احمد فقیهی در مورد کشته شدن نامبرده سخنرانی نموده و در ساعت ۱۸۰۰ مجلـس خـتم و مـردم بـه تدریج متفـرق و استهبان را ترک نمودند … »
همچنین شهربانی استان فارس ضمن گزارش مورخه ۵۷/۹/۴ ، در خصوص مراسـم مذکور ، ضمن اعلام حضور ۱۵۰۰۰ نفر در مجلس ، بیان می دارد که حجه الاسلام فال اسیری نیز سخنرانی نموده است :
« … دو نفر از وعاظ به اسامی فالی نی ریز و شیخ احمـد فقیهی با گفتار مضره مردم را به ادامه تظاهرات دعوت و خاتمه جمعیت متفـرق ، اتفاقی نبوده است. در این مراسم یکی از جوانان انقلابی از شهرستان نی ریز ،در قسمتی از بیانات خود گفت: ای جلاد هر چه می توانی بکش ؛ ای ضحاک هر چه می توانی از مغز سر جوانان ما تغذیه کن ؛ ای دژخیم هر چه می توانی فرزندان آزاده خلـق را در شکنجه گاههایت به شلاق بند ؛! بدان که این خلـق بـر پاخاسته و راهش را آگاهانه انتخاب کرده ، امروز یا فردا تحقق جمهوری اسلامی را جشن خواهـد گرفت . »
اقدام به برگزاری مجلس گرامیداشت شهید زاهدی و سخنرانی « شهید فقیهی » ، استاندار فارس را مجبور به مداخله نمود ؛ چنانکه در نامه مورخه ۵۷/۹/۶ خطاب به فرماندار استهبان ، با اشاره به جلسه مذکور ، خواستار ارشاد ایشان به منظور ممانعت از تحریک مـردم و گوشزد نمودن عواقب این گونه اقدامات شده است :
« … به مناسبت مجلس ختم مرحوم زاهدی که با شرکت قریب بیست هزار نفر ساکنین شهرهای مختلف در استهبان برگزار بود آقای شیخ احمـد فقیهی وسیله بلندگو ضمن سخنرانی مردم را تحریک به تظاهرات و تعطیل دکاکین و محل کسب و کار آنها نموده است . دستور فرماییـد بـه نحو مقتضی با روحانی مزبور تماس حاصل و نسبت به ارشاد و ممانعت او از تحریکات مردم و توجه دادن وی به عواقب ایـن اعمـال اقـدام لازم معمول و نتیجه را اعلام دارند . »
چند روز بعد از طرف روحانیون و انقلابیون نیریز ، تصمیم به برگزاری جلسه بزرگداشتی برای شهید زاهدی در آن شهرستان گرفته می شود که مأموران امنیتی شهرستان تـلاش می کنند مانع حضور مردم استهبان در نی ریز شوند ؛ اما در جلسه شورای تأمین مورخه ۵۷/۹/۳
به این نتیجه میرسند که ممانعت از حضور مردم غیر ممکـن اسـت . عبارت زیر بخشی ازصورت جلسه تامین استهبان است:
« پس از بحث و تبادل نظر چون جلوگیری از عزیمت مردم ممكـن اسـت تشنجاتی ایجاد کند ، لذا مقرر شد وسیله ریاست شهربانی به افراد ذی نفـوذ تذکر داده شود که به هر نحو ممکن از بروز آشوب جلوگیری کنند تا موجبات درگیری بین مردم و مأمورین فراهم نشود . »
اعزام کاروانهای همبستگی و همدردی : یکی از برنامه هایی که در این ایام برگزار می شد ، اعزام کاروان به شهرهای مجاور و روستاهای تابعه بود . معمولا هنگامی که مراسم بزرگداشت شهیدی منعقـد مـی شـد از شهرهای همجـوار بـرای همدردی و همبستگی کاروانهایی به آن شهرها اعزام می شدند . این رفت و آمدها و ارتباطات ، فرصت بسیار خوبی برای اعلام انزجار و تنفر از رژیم ددمنش شـاه بـود . بـرای برپایی این جلسات معمـولا شخصیتهای مذهبی شهرهای همجوار و تعدادی از مردم دعوت می شدند و کاروان های عظیمی با جمعیت کثیر و وسایل نقلیه شخصی در یکی از شهرها گرد هم میا آمدند . گر چه این مسافرتها معمولا با خطراتی روبرو بود ، اما در اراده و عزم مردم نه تنها خللی ایجاد نکرد بلکه در گسترش انقلاب نیز سهم مهمی ایفا نمـود .
ذیلا به چنـد مـورد مختـصـر اشـارهای می شود :
در آذر ماه ۵۷ خبر رسید که در مراسم گرامیداشت شهدای شهر سروستان ، « حضرت آیت الله دستغیب » سخنرانی می نمایند . هماهنگیها به عمل آمـد ، پیگیری هـا انـجـام شـد و « شهید فقیهی » پیشاپیش کاروان ، راهی سروستان گردید ، در میانه ی راه یک دستگاه ژیان با یک تانکر حامل مواد سوختی برخورد نمود و جوان مجاهـد « حسین هاشمی » به شهادت پس از آن ، وی ضمن تشکر از مردم ، اعلام نمودند به سروستان نمی رویم و به شهر رسید . باز خواهیم گشت .
این حادثه موجب خیزش عمومی دیگری در شهر شد ، آن گونه که مراسم بزرگداشت شهید هاشمی علاوه بر استهبان در شهرهای همجوار نیز برگزار گردید و از سایر شهرستان ها نیز کاروانهایی شرکت کردند . شهربانی فارس در گزارش مورخه ۱۳۵۷/۹/۱۸ می نویسد : . شهربانی مذکور نی ریز گزارش نموده که برابر اطـلاع واصـله عـده زیادی از اهـالی سروستان و فسا و استهبان قصد دارنـد روز شنبه ۱۳۵۷/۹/۱۸ جهت شرکت در ختم حسین هاشمی به شهرستان نی ریز عزیمت و تظاهراتی انجام دهند . »
در تاریخ ۵۷/۱۰/۱۸ ، کاروانی به سرپرستی « شهید فقیهی » از استهبان عـازم شهرستان فسا شد تا ضمن شرکت در مراسم یکی از شهدا ، در راهپیمایی و تظاهرات آن شهر شرکت کند ، مراسم بسیار باشکوهی با حضور مردم انجام شد . در راه بازگشت بـر اثـر شـلوغی جاده یک دستگاه جیپ از جاده منحرف شد و حاج احمـد ارجمندمنش و فرزند ده ساله اش مجید
به شهادت رسیدند . در مراسم تشییع جنازه این دو شهید گرانقدر کاروانهایی از شهرهای فسا ، نی ریز و … شرکت کردند که تبدیل به یک تظاهرات بزرگ در شهر گردید . – هجرت ، در انقلاب اسلامی در انواع مختلف آن حرکت آفرین بود ، حرکت بوجـود آمـده موج می آفرید و اقیانوس انسانها را به تلاطم می انداخت ؛ لذا برای ایجاد مـوج بایـد هـجـرت کرد هر چند کوتاه مدت و در بعد مسافتی کم . یکی از زیباترین مهاجرت هـا ، حرکت دسته جمعی مردم شهر به سمت روستاها و بالعکس بود . این برنامه که باعث گسترش انقلاب و مبارزه و … در بین اقشار مختلف مردم می شد ، تحت مدیریت « شهید فقیهی » شکل گرفت . ( ره ) تا دورافتاده ترین روستا ، ایجاد وحدت و همدلی ، تقویت روحیه جهاد و حضور کاروانهایی از شهر در روستاهای اطراف و مشارکت در راهپیمایی مردمان روستاهای ایج ، گرده ، خیر و … خاطرات فراموش نشدنی آن روزها را برای همیشه زنده نگاه خواهد داشت .