شهید حسین باروتی
اطلاعات شهید حسین باروتی
نام پدر : محمدعلی
تاریخ تولد : ۱۳۴۴
تاریخ شهادت :۶۳/۱۰/۲
محل شهادت :مهاباد
تحصیلات :سوم دبیرستان
شغل : محصّل
شهيد حسين باروتی در سی ام اسفند ماه ۱۳۴۴ در استهبان دیده به جهان گشود. با ورودش به مدرسه باب تازه اي بر زندگي اش گشوده شد و استعداد و خلاقيت منحصر به فردش در زمينه هنر از او چهره اي ساخت ممتاز و برجسته ، به طوري که خطاطي و نقاشي او در دبستان همه دانش آموزان را مجذوب کرده بود . حسين تحصيلات را تا مقطع سوم دبيرستان ادامه داد و پس از آن در سال هايي که با پروانه ها عاشقانه در رقص شعله ها مي سوختند و جنگي خونين بر ايران تحميل شده بود حسين نوجواني ۱۴ ساله بود . از همان روزهاي اول جنگ از راه مدرسه با کيف و کتاب به بسيج رفت و در تاريخ ۱۳۶۰/۹/۱براي اولين بار به جبهه اعزام شد و به مدت سه سال با سمت فرماندهي دسته با جان و دل در راه اسلام کوشيد . آنقدر از دنيا بريده بود که ديگر حتي دوست نداشت به مرخصي بيايد رشادت و فداکاري او بين رزمندگان زبان زد بود . عشق الهي يک لحظه او را آرام نمي گذاشت و نمازهاي نيمه شب و ناله هاي الهي العفو او چنان غم انگيز بود که دل همرزمان را مي سوزاند . حسين مطيع و فرمانبردار ولايت فقيه بود و عاشق و دلباخته بسيج . به طوري که هر گاه به مرخصي مي آمد باز هم لباس بسيجي را از تن بيرون نمي آورد . سرانجام در تاريخ دوم دی ماه ۱۳۶۳ در آخرين منطقه عملياتي او (شيخان مهاباد) بود که مورد حمله گروهي از ضد انقلابيون و مزدوران بعثي قرار گرفت وحسین شربت شهادت را نوشید. پيکر مطهر اين شهيد عزیز در گلزار شهداي استهبان به خاک سپرده شد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
وصیت نامه شهید عزیز حسین باروتی
بسم رب المستضعفین «اِناِللهْ وَ اِنْااِلیهِ راجِعونْ» مَنْ طَلَبَنْی وَجَدَنی وَ مَنْ وَجَدَنْی عَرَفَنی وَمَنْ عَرَفَنْی احَبَّنی وَ مَنْ اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَنْ عَشَقَنی عَشَقْتَهْ وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتَهُ وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَیَّ دِیَتُهُ وَ مَنْ عَلَیَّ دِیَتُهُ فَاَناَ دِیَتُهُ. (حدیث قدسی)
هر کس مرا بخواهد می یابد و هر کس مرا یافت دوستم می دارد و هر کس دوستم داشت عاشقم می شود و هر کس عاشقم شد عاشقش می شوم و او را شهید می کنم و هر کس را شهید کردم دیه اش را خودم می دهم و هر کس دیهاش بر من باشد خودم دیهاش هستم.
به نام خداوندی که گناهان ما را پوشیده داشت و به نام خداوندی که بهترین نعماتش را به ما ارزانی داشت و با درود و سلام بر رهبرم و امید تمام مستضعفان این کرهی خاکی امام خمینی سخنم را آغاز می کنم.
برادران و خواهران، وقت آزمایش فرا رسیـده است وقت آزمایش خدا از تمام بندگان صالحش و من نیز برای امتحان می روم. به راهی گام نهادهام که به آن اعتقاد کامل دارم و با قلبی سرشار از ایمان به خدا و روز رستاخیز به آن راه می روم، شاید از این آزمایش با سربلندی بیرون آیم و شهید شوم. مطمئن باش اگر شهید شدم در راه اسلام شهید شدم در راه تداوم انقلاب اسلامی.
وصیت می کنم به شما برادرانم و شما خواهرانم و به شما همشهریانم و به شما هموطنانم؛ هوای امام را داشته باشید، هوای مکتبتان را داشته باشید در این صورت اسلام را بـرای همیشه خواهیـد داشت و اما در غیـر این صورت اگر امام را فراموش کردید و مکتب را فراموش کردید به اسلام خیانت کردهاید و به پیامبرتان و به خدایتان. از روحانیت تا آخرین نفس و تا آخرین قطرهی خونتان پشتیبانی کنید. خط امام را حفظ کنید و شما جوانان حافظ و نگهبان باشید، حافظ و نگهبان مکتبتان، اسلامتان، قرآنتان و امامتان.
و اما توای مادر در مرگ من هرگز اشک نریز، ناراحت مباش، افتخار کن که یک سرباز بهجبههها فرستادی و یک سرباز شهید به دیگر سربازان شهید امام زمان(عج) اضافه کردهای. اگر جنازهام به دستتان رسید آن را در کنار دیگر شهیدان شهرمان دفن کنید و اگر جسدم به دستتان نرسید هیچ، ناراحت نباشید چرا که داغ دیدههایی مثل شما بسیار بودهاند و خواهند بود، مادرانی که فرزندانشان در جبههها سوختند و مفقودالاثر شدند.
مادرم اطمینان داشته باش که شهادت تصادفی نیست و سعادتی است بزرگ. و اما تو ای برادرم، در آن هنگام که به راه ما اعتقاد یابی و در آن هنگام که راه مرا پیدا کنی در آن راه گام می نهی و اگر به آن راه گام نهادی از جبههها سر در خواهی آورد. پس اگر به راه من اعتقاد داری به جبههها بیایید و بر ضّد کفار بجنگ و هیچ هراس نداشته باش و بدان فرمودهی امام درست است چرا که گفت: در قاموس شهادت واژهی وحشت نیست. والسلام.
خداوند تمام شما را در پناه خودش حفظ نماید. ضمناًبه تمام همسنگرانم که در مسجد محمدی هستند سلام برسانید و از طرف من از آنها حلال بودی بطلبید.
والسلام
حسین باروتی یکشنبه ۶۰/۱۰/۲۸