زندگی نامه :
زندگي ساده و بيآلايش «ولي» در روستايي پر از صميميت آغاز شد و روزهاي آفتابي او در سايهسار رحمت خداوند سپري گشت. وي تحصيلات خود را تا مقطع ابتدايي ادامه داد و پس از آن، مشغول به كار شد. روزگار را با پرورش گوسفند و كار بنّايي ميگذراند و كار ميكرد تا اندكي مشقّت زندگي را از دوش پدر بردارد.
با شروع انقلاب اسلامي آنچه در توان داشت در طبق اخلاص نهاد تا از اين طريق، بتواند مقدّمات ورود امام را فراهم بسازد. پس از براندازي حكومت ستمشاهي، به خدمت سربازي رفت و وقتي برگشت به سنّت رسول خدا(ص) عمل نمود و همسري شايسته برگزيد. وي سپس براي كسب روزي به استهبان آمد، در حالي كه خانوادهاش در روستا به سر ميبردند.
در همين ايام بود كه جنگ تحميلي شروع شد. جنگ در دل او نيز چنان غوغايي به پا كرده بود كه ميبايست بين رفتن و ماندن، يكي را انتخاب كند و او راهي گزيد كه موجب رضايت دوست، افتخار خانواده و رستگاري خود شد.
در جبهه، تيربارچي بود. در شب «عمليات والفجر8» دلاورانه جنگيد و فقط به يك چيز فكر ميكرد و آن هم پاسداري از خون
دوستان شهيدش بود. در آن وادي، هنگامي كه پا به ميدان نهاد چنان جنگيد كه دشمنان دين و اسلام را از پا درآورد و آن گاه كه خود مورد هدف تير خصم واقع شد به ديار دوست شتافت و به آرزويش رسيد.