به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام و درود فراوان بر امام زمان(عج) و نايب بر حقّش امام خميني و با سلام به خانواده ي شهيدان و مفقودين و با سلام به خانواده ي اسراي جنگ تحميلي. وصيتي دارم كه برايتان بيان مي كنم؛ مبادا امام عزيزمان، اين مرد بزرگ را تنها بگذاريد و به فرمان او عمل نكنيد.
سخني با پدر و مادر عزيزم دارم: سلام بر تو اي پدر و مادر، اي كه سالها براي من زحمت و رنج كشيديد. مادر جان: من خود مي دانم كه نتوانستم حق شما را ادا كنم، از شما مي خواهم كه مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد. پدر جان: از شما مي خواهم كه ناراحت من نباشيد بلكه خوشحال باشيد و براي من دعا كنيد تا خداوند مرا جزء شهيدان محسوب كند و شما را به خدا مي سپارم اميدوارم كه راه كربلا هر چه زودتر باز شود و قبر اباعبدالله(ع) را زيارت كنيد. ان شاءالله.
از برادران و خواهرانم مي خواهم كه اگر از من بدي يا ناراحتي ديدند مرا حلال كـنند و مرا ببخـشند كه شما همگـي برگردن من حق داريد.
از قومان و خويشان مي خواهم كه مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد از دوستانم مي خواهم كه مرا حلال كنند و مرا ببخشند.
از مردم استهبان، هر كس كه مرا مي شناسد مي خواهم كه اگر بدي ديده اند مرا حلال كنند و مرا ببخشند.
از همسنگرانم در گردان فجر مي خواهم كه مرا حلال كنند و مرا ببخشند و از شما مي خواهم كه تا آخرين قطره ي خون خودتان مقاومت كنيد و از ميهن خود دفاع كنيد و نگذاريد اين بعثيان كافر بر كشور خيانت كنند.
اي خداي بزرگ، دست از جان خود كشيدم و براي ملاقات تو به كربلاي خوزستان آمده ام از تو مي خواهم كه مرا با اصحاب امام حسين(ع) محشور كني. خدايا من به عشق حسينِ تو به اين جبهه آمده ام. خدايا من عاشق حسين تو هستم و آرزو دارم كه قبر حسين(ع) را زيارت كنم. در ضمن دعا براي جان امام فراموش نكنيد.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. از عمر ما بكاه و به عمر او بيفزا.
محمّدجواد توسل
زندگی نامه :
آنهايي كه در سراي موقّت دنيا سكني گزيدهاند، چگونه درك خواهند كرد كه در آسمانها چه ميگذرد و در دل عاشقان چه غوغايي به پاست؟! .
نامش را از نام سرچشمهي جود و كرم، «جواد الائمه(ع)» برگرفتند و او را مفتخر بدين نام نمودند. وي فردي متواضع و خوش رفتار بود و هرگز حاضر نشد به ديگران بياحترامي كند. هميشه متواضعانه به خانوادهاش ميگفت: «اگر از من بدي ديديد، ببخشيد و مرا حلال كنيد، زيرا شما برگردن من حق داريد.» با كودكان همبازي ميشد و دست نوازش بر سر آنها ميكشيد. شناخت و معرفتي عميق نسبت معبود خويش داشت چنانچه دوستانش ميگويند: «جواد بسيار نيكو سرشت بود، آن قدر به انجام فرايض ديني پايبند بود كه اداي آنها را بر هر كار ديگري ترجيح ميداد.»
«جواد» به كارهاي هنري عشق ميورزيد و علاقهي خاصي به اين كار داشت به گونهاي كه وقتي پا در خاك جبهه هم گذاشت، دست از فعّاليتهاي هنري نكشيد.
او هيچ گاه از صحنههاي نبرد و از مسؤوليتهاي خود در جبهه نگفت. فقط ميخواست كه همهي مردم براي پيروزي رزمندگان وسربلند ماندن اسلام دعا كنند. هميشه در خلوتگه دل طلب شهادت مينمود و در راز و نيازهايش چنين ميگفت: «اي خداي بزرگ! دست از جان كشيدم و براي ملاقات تو به كربلاي خوزستان آمدم. خدايا! به عشق حسين(ع) تو به جبهه آمدم و آرزو دارم قبر او را زيارت كنم. خدايا مرا با اصحاب حسين(ع) محشور كن.» «جواد» با آن دل آرزومند مشتاقانه در «عمليات بدر» به ياران حسين(ع) پيوست و به ديدار دوست شتافت. گرچه پيكرش ساليان سال در ديار غربت، روي خاكهاي جبهه ماند، اما بالاخره پس از ده سال عزم ديار كرد و به انتظار پايان داد.