ولاتقولو المن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء ولكن لاتشكرون. (قرآن كريم)
درود و سلام پروردگار بر همهي انبيا و اوصيا و شهدا راه فضيلت.
من اعتقاد دارم كه پاداش انسان به اندازهي همان درد و رنجي است كه در راه خداي تعالي كشيده و مي بينيم كه مردان خدا كساني هستند كه بيش از همه متحمّل درد و رنج و گـرفتاري شدهاند؛ مردان خـدا، مثـل امام عزيـزمان را شما ببينيد كه خداي درد است، گويي كه در درد بزرگ شده است، هميشه رنج و محنت كشيده؛ امام حسين(ع) را شما نظاره كنيـد كه در كوهي از درد و شكنجه فرو رفت مثل او در دنيا ديده نمي شود، پس درد است كه دل آدمي را بيدار مي كند و به انسان صفا مي دهد و انسان را متوجه خودش مي كند و مي داند كه چند صباحي بيش زنده نمي باشد و بدن ضعيفي دارد كه توانايي كوچكترين سختي را نمي تواند داشته باشد.
و اما گفتيم كه درد و رنج است كه انسان را به خود مي آورد و حقيقت وجود خود را مي فهمد و مي داند رنج گرسنگان را و فشاري را كه به نيازمندان آمده است، پس به خود بياييد و به فكر گرسنگان باشيد؛ مسلمانان.
خدايا تو را شكر مي كنم كه در طول زندگي كه داشتم با دردها آشنا شدم و در عوض اين دردها كه كشيدم درك كردم حال محرومان را و درد درمندان را و در كنار آن خواستههاي نفساني خود را زير كوه غم و درد بكوبم و تو را شكر مي كنم كه مرا در آتش عشق خود گداختي و تمام خواستنيها را كه به او عشق مي ورزيدم، به خاطر تو در نظرم بي مقدار شد. خدايا تو را شكر مي كـنم در مقابل دردها و محنتها و ظلم و فشار و شكنجهها كه با سهولت تحمّل مي كنم و در همه حال جز به وجود تو و روز رستاخيز به چيزي فكر نكنم و كوچكترين گلهاي نكنم و كمترين ناراحتي به خود راه ندهم، فقط به شرط آن كه مرا كمك كني و مرا از زير بار سنگين گناه كه بر دوشم است نجات دهي.
اي خداي بزرگ هميشه مي خواستم در راه حق قدم بردارم و هميشه مي گفتم تا بدنم پاره پاره نشده و تا آن جا كه مي توانم حتي يك قدم بردارم دست از امام عزيز و راه امام حسين(ع) برندارم، پس اي خداي بزرگ، هدايتم كن كه ناتوانم، اي خداي بزرگ ارشادم كن و راهنماييم كن كه در برابر تصميم خود استوار باشم و پايم نلغزد.
اما اي خداي بزرگ، حال ديگر مرا بخوان كه ديگر جاي من در اين دنيا نيست و دوست دارم كه در اين لحظات آخر كه همه چيز را به دور ريختهام و از همه دوري گزيدهام ياريم كني، مرا با همهي گناهانم قبولم كن و مرا از اين قفس تنگ كه چون كبوتري زندانيم آزاد كن و با شهدا محشورم گـردان. خـدايا، بارالها، پروردگارا، محبوبا، معبودا، من با چه رويي قلم را بر روي كاغذ بگذارم و وصيت كنم؟ در حـالي كه اين جسم مملـو از گناه است و شرمسار از گنـاهم، پس چـگونه مي خواهم وصيـت كـنم؟ اي معـبود من از چـه بنالم و از چـه گريه كنم؟ به خدا قسم و به مهدي(عج) زهرايت قسم به خون گلوي حسين(ع) عزيزت و به ياران او كه به دستم كه زبانم بريده و قلم شكسته و قسم از اين كه برايتان وصيت مي كنم بريده است.
و وصيت من به شما برادران و دوستان اين است كه به امام عزيزمان تا آخرين قطرهي خون خود وفادار باشيد و مبادا از انقلاب و امام عزيز دوري كنيد. جبهه تجلّي بخش آرمانهاي قلبي رزمندگان و پايگاه آقا امام زمان(عج) است. اي دوستان و همسنگران عزيز، مگر خون من و شما از خون سيد مظلومان با ارزشتر است نه هرگز، نبايد سنگر عبدالله الحسين(ع) را خالي گذاشت سنگري كه علي اكبر و علي اصغر و هفتاد و دو تن مظلومانه به شهادت رسيدند، پس اي مردم و اي دوستان مي دانيد كه هنوز اسلام به دست شما به امانت است، حراست و پاسداري از آن به عهدهي خود شماست پس بشتابيد و سنگرها را پركنيد.
اما در آخر از تمام آنهايي كه مرا مي شناسند چه آنهايي كه در اين جا هستند و براي به خاك سپردن بدن من تشريف آوردهاند و چه آنهايي كه در اين جا نيستند دوستان و خويشان از شما طلب بخشش مي كنم.
پدر و مادرم كه مرا با هزار زحمت بزرگ كردهايد ولي من براي شما كاري نكردم از شما مي خواهم كه براي لحظهي آخر مبادا كوچكترين ناراحتي به خود راه بدهيد.
از دوستان مي خواهم كه تا آنجايي كه برايشان امكان دارد گاهي گذري بر سر خاك من بكنند و براي من از خداوند متعال طلب مغفرت و آمرزش كنند.
محمّدرضا فقيهي