با سلام و درود فراوان به رهبر كبير ا نقلاب اسلامي و با سلام و درود فراوان بر تمامي رزمندگان اسلام در جبهههاي حق عليه باطل و با سلام و درود بيكران بر خانوادههاي شهدا و اسرا و با سلام و درود بيكران بر اميد امت امام منتظري(1).
اگـر در غربت مـردم تابوت مرا جاي بلندي قرار دهيد تا باد، برد بوي مرا سوي وطنم.
اي جوانان، نكند در رختخواب ذلّت بميريد كه حسين(ع) در ميدان نبرد شهيد شد؛ اي جوانان، مبادا در غفلت بميريد كه علي(ع) در محراب عبادت شهيد شد؛ مبادا در حال بيتفاوتي بميريد كه علي اكبر حسيـن(ع) در راه حـسيـن(ع) با هـدف شهـيد شـد.
اي مـادران، مبـادا از رفـتـن فرزندانتان به جبهه جلوگيري كنيد كه فردا در محضر خدا نمي توانيد جواب زينب(س) و فاطمه زهرا(س) را بدهيد، زينبي كه تحمل هفتاد و دو شهيد را نمود. من كوچكتر از آن هستم كه بتوانم وصيتي به شما ملت شهيدپرور و ايثارگر بكنم.
برادران و خواهران؛ استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمانها براي تسكين دردها است و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نيندازند و شما را از روحانيت متعهّد جدا نكنند كه اگر چنين كردند روز بدبختي مسلمانان و روز جشن ابرقدرتها است.
در امام بيشتر دقيق شويد و سعي كنيد عظمت او را بيابيد و خود را تسليم او سازيد و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ كنيد.
وصيت ديگر من اين است از بعضي خواهران روستايمان، اي خواهر من از تو به عنوان يك برادر كوچكتر خواهش مي كنم حجابتان را رعايت كنيد. مگر نه فاطمه زهرا(س) در عمرش نامحرمي او را نديد، شما بايد پيرو فاطمه زهرا(س) باشيد، خواهر عزيز اگر تو در سنگر حجابت كوشا باشي ديگر دست و چشم يك عده هوسران باعث فساد در جامعه نمي شود. اي خواهر، مبادا نخي از مويتان را نامحرمان ببينند. اي خواهران در تربيت فرزندانتان كوشا باشيد چون همه چيز انسان معرفت اوست. اي خواهر مبادا در زير چادر غفلت و بيتفاوتي زندگي كنيد كه فاطمه زهرا(س) با آنهمه عفّت و عصمت و پاكدامني زندگي مي كرد.
خدايا ، خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگه دار.
والسلام به اميد پيروزي
علي عماد آبادي
زندگی نامه :
امروز اي رفيق قدم به راه گذار تا بشناسيم آلالهها را، كه فردا دير است براي شناختن لالههاي دشت كربلا…
«علي» از كودكي با مسجد دوست گرديد و انس و الفتي ديرينه با آنجا برقرار كرد و فعّاليتهاي مذهبي خود را از كلاس پنجم ابتدايي شروع كرد. از هيچ كمكي به مسجد دريغ نداشت، حتي رنگ كردن ديوارها، ساختن جا كفشي و … درآمد آن را نيز به خود مسجد بازميگرداند. برخي از شبها در همانجا ميماند و به ديگران نماز ميآموخت. در ماه مبارك رمضان روزها را روزه ميگرفت و شبها به كار كردن و حفرِ چاه مشغول ميشد. به راستي كه كوهي از تلاش بود و مقاومت.
در اوايل انقلاب نيز بيشتر وقت خود را در مسجد سپري ميكرد و دستانش را چون نيلوفري عاشق به سوي معبود دراز ميكرد و براي پيروزي اسلام و قرآن دعا مينمود.
مردم ديارش هنوز تصوير ساده و بيرياي او را از ياد نبردهاند. «علي» عاشق رفتن بود و رسيدن، دفاع مقدس برايش دليل خوبي بود.
تازه داماد بود، اما دلش قرار نداشت؛ براي او لباس رزم بس مقدس تر از لباس دامادي بود آن را پوشيد و راهي شد.
به سمت شهرهاي خونين جنوب حركت كرد تا دوباره طلوع زيباي زندگي را بيابد. در «عمليات والفجر8» شركت كرد؛ شجاعانه جنگيد و پا برجا ماند و رشادتها از خود نشان داد تا اينكه لبش به جام يار رسيد و از ساغرش نوشيد.
اروند رود در فراقش گريست، آرام و بيصدا، آنسان كه او در فراق دوست گريسته بود.