وصیتنامه شهید:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا ءَاتاهُمُ اْللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِاْلَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاَّ خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنوُنَ.» (سوره ي آل عمران آيه ي۱۶۹ )
و البته نپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده اند بلكه زنده ي حيات ابدي شده اند و در نزد خدا متنعّم خواهند بود. آنها به فضل و رحمتي كه[ از] خداوند نصيبشان شده شادمانند.
السلام عليك يا اباعبدالله الحسين(ع). به نام الله پاسدار خون شهيدان و با درود فراوان به رهبر كبير و آگاه انقلاب اسلامي ايران.
چند كلمه ي مختصر به عنوان وصيت مي نويسم. اول سخني با پدر و مادرم، پدر و مادر گراميم، اكنون كه حسين زمان نداي«هَلْ مِنْ ناصِرُ يَنصُرنْي» سر داده است و با يزيد زمان در نبرد هست وظيفه تمام مسلمانان مي باشد كه به ياري او كه يار اسلام عزيز و امام زمان(عج) بشتابند و او را ياري دهند اكنون كه دشمن خونخوار كه به ميهن اسلامي ما تجاوز كرده آيا درست است كه ما دست روي دست بگذاريم و ساكت بنشينيم و تماشاگر باشيم؟ اين سؤال را از هر فرد مسلمان وظيفه شناس بكني جواب او منفي است؛ وظيفه ي ما و تمام جوانان و افرادي كه ياراي جنگيدن را دارند اين است كه قيام كنند و حسين زمان را ياري كنند.
پدر و مادر عزيـز و مهربانم: اگر من در جـبهه اين سعادت پيدا كـردم و خداوند مرا قبول كرد شما اصلاً در عزاي من گريه نكنيد چون من در اين موقع است كه به سعادت ابدي رسيده و به وظيفه ي خود عمل كردهام. پدر عزيزم شما كه سالها در حسينه ها و مساجد وقتي كه روضه ي امام حسين(ع) مي خوانند، مي گفتي اي كاش من هم در آن زمان بودم. در آن زمان كه حسين(ع) را ياري كنم، حال فرزند پاك امام حسين(ع) با يزيد زمان و تمام يزيدان در نبرد هست و هم اكنون وقت آن فرا رسيده كه ما امتحان خود را پس دهيم كه آيا هر كدام از ما چه قدر درست مي گفتيم كه اگر در زمان امام حسين(ع) بوديم ياري او مي كرديم. پس اي پدر عزيز و مادر مهربان، شما اصلاً در عزاي من گريه نكنيد، مگر من و ديگر جوانان كه شهيد مي شوند ارزش كف پاي اسب علي اكبر امام حسين(ع) داريم يا خير؟ در جايي كه حسين(ع) تمام فرزندان و ياران خود را فداي اسلام عزيز كرد و خم به ابرو نياورد ديگر جا ندارد كه شما در سوگ من گريه كنيد، صبور باشيد كه «ان الله مع الصابرين» خداوند با صبر كنندگان است.
سخني با دوستان و برادرانم، شما اي جوانمردان به خدا قسم ساكت ننشينيد قيام كنيد و حسين زمان اين امام عزيز بت شكـنِ زمان، نايب به حـق ولي عصرامام زمان(عج) را ياري كنيد و نگذاريد خداي ناخواسته تنها بماند. به پاخيزيد اي جوانمردان، كافران و مستكبرين را بر زمين زنيد و پرچم پرافتخار اسلام را در سراسر گيتي به اهتزاز درآوريد و جهان را براي ظهور ولي عصر (روحي له الفدا) آماده كنيد و شما را به خدا امام را تنها نگذاريد و تا آخرين قطرهي خون بجنگيد تا به پيروزي برسيد و كربلا و قدس را آزاد كنيد. عزّت و عظمت از دست رفته ي خود را باز يابيد، منافقين و توطئه گران را نابود گردانيد تا به عظمت و عزّت برسيد و همه بدانند كه من اين راه را با آگاهي كامل انتخاب كـردم و وظيفه ي خود دانستم كه به جبهه بروم و حسيـن زمان را ياري كنم و اگر سعادتي باشد جان ناقابل خود فداي اسلام و امام عزيز گردانم و قطرهاي باشم كه به درياي عظيم صالحين بپيوندد و از ملامتِ ملامت گران هيچ نهراسيد و آگاهانه به اين راه رفتم اميدوارم كه خوب وظيفه ي الهي خود را عمل كرده باشم. در پايان از تمام دوستان. قومان و همشهريان مي خواهم كه اگر خلاف از من ديده باشند مرا ببخشند و مرا حلال كنند.
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خود را نكشند
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.
ان الحيوه عقيده و جهاد
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
سيّد محمّد نجيب
زندگی نامه :
از لوح دل نام بلندش نميرود؛ او كه با خون سرخ خويش زيباترين تنديس عشق را طرّاحي كرده است …
«سيّدمحمّد» در خانوادهاي نجيب و اصيل پا به عرصهي حيات گذاشت و صورت زيبايش در باغ دلها گل محبّت كاشت. دوران قشنگ كودكياش در كنار خانواده سپري شد. در هفتمين بهار زندگي گام به مدرسه نهاد و روزهاي زيادي در كلاس استاد نشست و به فراگيري علم مشغول شد. در اين مكتب تلاشهاي زيادي نمود تا بالاخره معلّمي شد، اسطورهي عشق و ايثار. با افراد پير و مسن رفتاري صميمي داشت و با اهل خانه و اقوام نيز همچنين. در انجام واجبات و ترك محّرمات كوشا بود. به نماز اول وقت اهميت ميداد و سعي داشت كه آن را با جماعت به جا آورد.
در روزهاي پرشور انقلاب «محمّد» نيز چون ديگران سكوت را جايز ندانست و در براندازي رژيم پهلوي با مردم شهر همراه شد و با مشتهاي گره كرده، خشم و نفرت خود را به نمايش گذاشت؛ تمام زندگياش جهاد بود و فداكاري. فروتني و تواضعي كه سراسر وجودش را فرا گرفته بود، ديگران را شرمندهي رفتارش ميكرد. او درتشكيل انجمن اسلامي دبيرستان و در مقابله با جريانات نفاق و التقاط تلاشهاي شبانه روزي داشت و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نكرد.
در همان نخستين روزهايي كه ايران شاهد كينه و حسد دشمنان بود و در زير آتش جنگ تحميلي ميسوخت؛ نداي رهبر كبير انقلاب آرامش و قرار را از «سيّد» ربود. در بسيج نام نوشت و آمادگي خود را جهت دفاع از سرزمين اسلامي و آرمانهاي انقلاب اعلام نمود و با ديگر عاشقان راهي شد.
روزهاي زيادي در جبهه بود و از صفا و صميميت آن بهرهها برد. كيسههاي شني سنگر گواهي است بر نالهي «الهي العفو» او كه نماز شبش انتظار و فراق را به تصوير ميكشيد. در «عمليات والفجر 2» حماسهها آفريد و رشادتها به جا گذاشت. آن گاه كه شوريده و سرمست يك نگاه يار بود، تير دشمن را به جان خريد و كوههاي «حاجعمران» را شرمندهي صبرش كرد و با خون پاك خويش معطر نمود.
خوش به سعادتت شهید عزیز ایشالله با حضرت زهرا(س)محشور بشی.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم