بستن

شهید سید علی اصغر منتصری

يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي. الهي قلبي محجوب ونفسي معيوب وعقلي مقلوب و هوايي غالب و طاعتي قليل و معصيتي كثير و لساني مقرابا بلذنوب فكيف حيلتي يا ستار العيوب و يا علام الغيوب و يا كاشف الكروب اغفر ذنوبي كلها بحرمه محمدو آله الطاهرين.

      با عرض سلام به ساحت مقدّس امام زمان(عج) و با سلام به شهيدان راه اسلام، از هابيل گرفته تا حسين(ع) و از حسين(ع) تا شهيدان كربلاي خونين ايران و با سلام به رهبر كبير انقلاب، امام خميني، اميد امت.

      اي خداي من، اين عزّت براي من بس كه بنده‌ي تو باشم و اين افتخار مرا كافي است كه پروردگارم تو باشي. تو آنچناني كه من دوست دارم، پس مرا آنچنان كن كه تو خود دوست داري. خدايا، تو شاهد باش در راهي قدم مي گذارم كه تو سفارشم كردي و مژده پيروزي آن‌را به ما دادي «يا اَيُهَا الَّذِينَ امَنُوا إِنْ تَنصُرواْ اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ اَقْدامَكُمْ.» و از كسي پيروي و اطاعت مي كنم كه تابع امام زمان توست «يا ايها الذين امنو اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم.»

خدايا، با نام تو و با ياد تو و براي تو به اين راه قدم نهادم و اين راهي است كه راه تكامل انسان به سوي توست. خدايا، تو شاهدي كه من چه گناهاني در پنهاني و آشكارا انجام دادم و چه خطاهايي كه از من سر نزده است. خدايا، تو با من با لطف و رحمتت رفتار كردي ولي باز هم از لطف تو سوء استفاده كردم و به راه شيطان قدم گذاشتم. خدايا، تو خود گواهي بر ناتواني . . .  و بي چيزي من. پس به من رحم كن. خدايا، با وجود اين‌كه گناهان بيشماري از من سر زده است ولي لطف و بخشش تو خيلي بالاتر از اين‌هاست و از تو مي خواهم كه مرا ببخشي و از گناهانم درگذري، اي كسي كه توكّلم به اوست و اي كسي كه رحمان و رحيمي براي توبه كنندگان. اي خداي بزرگ، اين بنده ذليل از تو مي خواهد كه او را ببخشي و به او رحم كني و در همه حال با او مهربان باشي.

خدايا من مي دانم كه در اين راهي كه قدم گذاشته‌ام راه توست و براي تو، پس تو مرا به سوي خود بخوان و بر اين بنده‌ي ناتوان رحم كن و شهادت را نصيبم كن. خدايا، من مي دانم كه من لياقت اين حزبِ الهي را ندارم اما اين بنده‌ي تو كه عمري در گناه و جهل و ناداني گذرانده از تو درخواست مي كند، درخواستي عاجزانه كه او را ببخشي و با شهيدان اسلام و شهيدان كربلا محشور گرداني و در روز حشر به فريادم برسي.

و سخني با پدر و مادرم و برادر و خواهرانم: اي كساني كه در راه تربيت من از هيچگونه كاري دريغ نكرديد، اي عزيزاني كه زحمت كشيديد كه مرا طوري تربيت كنيد كه در راه خدا قدم گذارم و براي خداكشته شوم، درود خدا بر شما باد. پدر و مادرم، خواهر و برادرم، مرا ببخشيد و حلالم كنيد. پدر و مادرم، من خيلي شما را زحمت داده‌ام، من نسبت به شما قدرنشناس هستم، مرا ببخشيد و حلالم كنيد و خوشحال باشيد كه اين بنده‌ي گناهكار در راه خداي  قرباني كرديد. دعا كنيد كه خدا اين قرباني را از شماها قبول كند. مادرم از اين‌كه از نزد تو مي روم، ناراحت مباش چون اين راهي است كه حسين(ع) سرور و آقاي شهيدان، در آن قدم گذاشته و در اين راه بود كه چه شهيدان بزرگي چون بهشتي، رجايي، باهنر، مدني، دستغيب، فقيهي و هزاران شهيد ديگر قدم گذاردند و شما اي خواهر و برادر، هيچ ناراحت نباشيد و صبور باشيد كه خداوند با صابران است و خدا را شكر كنيد كه من در اين راه قدم گذاردم و از شمـا مي خواهم كـه فرزندانتان را طوري تربيت كنيد كه در راه خدا خدمت كنند و آن‌ها را با اسلام عزيز آشنا كنيد و از هيچگونه كوششي در راه تربيت آنان دريغ نكنيد.

و اما شما اي امت اسلام و اي ياري كنندگان حسين زمان و اي مردم شجاع، سخن من با شماست: اي كساني‌كه با قيام خود تحت رهبري واحد امام، اسلام را زنده كرديد و جاني دوباره به او بخشيديد، درود خدا و پيامبران خدا بر شما اي فداكاران و اي از جان گذشتگان. وصيت من به شما اين است كه: اسلام عزيز را تنها نگذاريد، چون همان‌طوري كه امام عزيزمان اين مرجع و رهبر مسلمين جهان فرمودند: استعمار دو چيز را دشمـن خود يافته؛ اسلام و روحانيت را. مبادا شما اين دو گوهرگران بها را از دست بدهيد و با تمام وجود و با ايثار جان و مالتان آن‌را حفظ كنيد. 

برادران و خواهران عزيز: مبادا امام و روحانيت را تنها گذاريد، هميشه پشتيبان ولايت فقيه باشيد. برادران  خواهران عزيز، ما كفران نعمت كرديم و خداوند نعمت‌هاي بزرگي را كه به ما داد چـون شهيد بهشتي، دستغيب، باهنر، رجايي، مدني و فقيهي و . . . از ما گرفت پس سعي كنيد كه قدر اين روحانيت مبارز و علماي اسلام را بدانيد. خدا را سپاسگزار باشيم كه آن‌ها را براي هدايت ما فرستاده.

و اما سخني با برادران همرزم و برادران بسيجي و پاسدار: برادران عزيز، اي كساني كه در راه خدا قدم گذاشته‌ايد واين لباس مقدّس را بر تن كرديد و براي ياري دين اسلام در اين راه مقدّس قدم نهاديد، مواظب باشيد اين راهي است كه هزاران شهيد به خون خفته رفته‌اند. اين نعمت الهي را كه خدا به شما داد قدردان باشيد. اين مقامي است كه امام آرزوي آن را مي كردند. اهميّت اسلام را در نظر داشته باشيد و هميـشه با روحانيت باشيد و خود را از آنان جدا نكنيد به اين اميد كه دراين راه پرمسؤوليت موّفق و مؤيد باشيد.

 عزيزانم هيچ‌گاه دشمن را از ياد نبريد و با آمريكا و شوروي در ستيز باشيد و هيچ‌گاه در مقابل آن‌ها تسليم نشويد و هميشه با آن‌ها در جنگ باشيد و از همه مهم‌تر با نفستان بجنگيد چون اين يك جهاد بزرگ است و اين جهادها را بايد انجام دهيد.

وصيت ديگري كه نسبت به خانواده دارم اين است كه اگر زميني به من تعلّق   مي گيرد آن‌را بفروشيد و پول آن‌را به حساب ساختمان مسجد جامع واريز نماييد و مقداري هم پول نزد خواهرم دارم كه سفارش مي كنم كه آن‌را به حزب جمهوري اسلامي بدهيد. موفّق و مؤيد باشيد. ان شاالله.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته

                                                      سيّد علي اصغر منتصري  18/4/60

زندگی نامه :

در تجلّيِ اين حقيقت: «كلُّ يَومٍ عاشُورا وَ كُلُّ اَرضٍ كَربَلا»، شيعه چهارده قرن، ايثار و فداكاري را تجربه نمود كه جهاد و شهادت «سيّدعلي‌اصغر» يك از هزاران است …
سخن از شهيدي است كه خانواده‌اي اهل علم و تقوي دارد، پدري عالم و عادل، حافظ قرآن و پيوسته در حال عبادت و راز و نياز، كه همه به او اعتقادي خاص دارند. پس شگفت نيست كه از اين خانواده مذهبي و روحاني، سيّدِ بزرگواري چون «علي‌اصغر»، زاده شود و بعدها حماسه‌آفرين «تپه‌ي 175 منطقه شرهاني» لقب گيرد. بلي سخن از اوست كه پيوسته تسبيح مي‌گفت و نماز جماعتش ترك نمي‌شد و باكلاسهاي مذهبي، ارتباط عميقي داشت.
دانش‌آموزي ممتاز، بي‌نظير و باهوش بود و ذكاوتش را در راه خير صرف مي‌كرد. ساده و بي‌ادعا بود. از حرفهايش حجب و حياي عجيبي نمايان مي‌شد و حرفهايش زودتر از هر عطر دلپذير و نسيم جان پروري در دل دوستان راه پيدا مي‌كرد.
دوران تحصيل او در دبيرستان، با اوجگيري انقلاب اسلامي مصادف بود و او براي ياري دين خدا از هيچ كوششي دريغ نداشت. آن‌گاه كه ستاره‌ي سحر در افق اين سرزمين خودنمايي مي‌كرد، او با عضويت در انجمن اسلامي دبيرستان، به حفاظت از دستاوردهاي انقلاب پرداخت.
پس از آن كه موفق به اخذ ديپلم مي‌گردد، علي‌رغم قبولي در تربيت معلّم، قامت رعنايش با لباس سبز و مقدس پاسداري مزيّن مي‌شود و آماده‌ي دفاع و جهاد. مدتي از طرف سپاه در امر ارتباط و مخابرات شهرستان همكاري مي‌نمايد. آن گاه كه آرامش را در هجرت مي‌بيند عازم جبهه مي‌گردد. عشق و علاقه‌ي او به امام خميني(ره) مثال‌زدني است. هرگز نامه‌اي ننوشت مگر آنكه طول عمر و عزّت امام را از خدا طلب نمود و ديدار رويش را …
دنيا را با همه‌ي زرق و برقش رها كرد. تنها زميني هم كه در اين دنياي فاني مالك بود وقف مسجد جامع نمود. سرانجام آن سرو خوش قد و قامت و گل سرسبد خانواده، قرباني خاص حق گرديد و پس از هجده سال مفقود بودن با كفن متبرّك حرم حسيني، در آرامگاه ابدي خود در كنار دوستان و همسنگران سكني گزيد و آرميد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!