بستن

شهید محمد رضا جعفری اصل

اطلاعات شهید

  • نام پدر : محمّدعلی

تاریخ تولد : ۱۳۴۳

  • تاریخ شهادت : ۶۵/۱۰/۲۹

محل شهادت :شلمچه

تحصیلات :فوق دیپلم

شغل : معلّم

با سپاس و درود فراوان به خداوند رحمان که به رحمتش همه‌ی پدیده‌ها را آفرید و پرورش و روزی داد و درود بی پایان به فرستادگانش به‌ویژه آخرین آنان، که با آوردن قرآن، هدایتش را برای مؤمنان به کمال رسانید و سلام فراوان به اولیای بزرگـش و امیرالمؤمنین علی(ع) و یازده فرزند معصوم و بزرگوار او که با ولایتشان دین اسلام و نعمت خداوند کامل گـردیده به ویژه حضرت ولی عصر(عج) کـه با غیبت کبرایش آزمایـش الهـی را برای همگان فراهم ساخت، هر چند دلباختگانش را در حسرت فراقش اندوهناک ساخته ولی به برکت اشتیاق، شیفتگانش را به درجات عالی رهنمون گشته است و تأییدات الهی به رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی مدظله العالی باد که به راستی نایب برحقّ امام زمان(عج) و رهبری نمونه است و رحمت و رضوان بی پایان خداوند به شهدای همیشه شاهد. وصیت‌نامه‌ی خود را آغاز می کنم.

بسمه تعالی

لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث منهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال قرآن کریم: « خداوند بر مؤمنان منت گـذارد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آن‌‌ها پیامبری از جنس خودشـان برانگیخت که آیات او را بر آن‌ها بخواند و کتاب حکمت به آن‌ها بیاموزد اگرچه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.» در این آیه سخن از بزرگ‌ترین نعمت الهی، یعنی بعثت پیامبر اسلام(ص) به میان آمده است؛ در حقیقت پاسخی است به سؤالاتی که در ذهن بعضی از تازه مسلمان‌ها بعد از جنگ احد خطور می کرد که چرا، این همه گرفتار مشکلات و مصایب شویم قرآن به آن‌ها می گوید.

اگر در این راه متحمّل خسارت‌هایی شده اید، فراموش نکنید که خداوند بزرگ‌ترین نعمت را در اختیار شما گذاشته و پیامبری مبعوث کرده که شما را تربیت می کند، از گمراهی های آشکار باز می دارد. هر اندازه برای حفظ این نعمت بزرگ تلاش کنید و هر بهایی بپردازید باز هم ناچیز است. منظورم این است که بگویم تاریخ اسلام دوباره تکرار شده است و همان وقایع که در صدر اسلام برای پیغمبر و اطرافیانش رخ داده در این زمان برای مسلمانان نیز به وقوع پیوسته است.

آری تاریخ اسلام دوباره تکرار شده است، جنگ بین اسلام و کفر برپا شده است، بزرگ‌ترین نعمت که در صدر اسلام بعثت پیامبر (ص) بود، هم اکنون هم وجود امام بزرگوار و عزیزمان این نایب برحق امام زمان(عج) خمینی بت شکن است که خداوند بر ما منّت گذارده و او را راهنمای ما قرار داده تا از گمراهی و ضلالت به صراط مستقیم پی ببریم. از آن‌جایی که دستورات قرآن در هر زمان تازه و روشنگر است که می فرماید: اگر در این راه (جنگ) متحمّل خسارت‌هایی شدید، فراموش نکنید که خداوند بزرگ‌ترین نعمت را در اختیار شما قرار داده.

و در همین جا توصیه‌ام به خانواده‌ی معظم شهدا و خانواده‌ی خودم است که، اگر شما خیال می کنید که فرزندانتان را از دست داده‌اید طبق این آیه‌ی شریفه نباید فراموش کنید که خدا به شما نعمت بزرگی (وجود  امام) داده که برای حفظ این نعمت بزرگ اگر هر بهایی بپردازیم حتی جان یک به یک ملت ایران، باز هم ناچیز است و هیچ وقت نباید این فکر را در سر خودمان بگذرانیم که کشته شدن و جان خود را در این راه از دست دادن به طور کلی نابود شدن است. خدا در قرآن می فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرزَقُونَ» هرگز گمان مبر، که آن‌ها که در راه خدا کشته شده‌اند مردگانند بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.

که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که خداوند به ارواح شهیدان اُحد خطاب کرد و از آن‌ها پرسید که چه آرزویی دارید؟ آن‌ها گفتند پروردگارا ما بالاتر از این چه آرزویی داشته باشیم که غرق نعمت‌های جاویدان توایم و در سایه‌ی عرش تو مسکن داریم، تنها تقاضای ما این است که بار دیگر به جهان برگردیم و مجدداً در راه تو شهید شویم، که در این باره خداوند فرمود: فرمانِ تخلّف ناپذیر من این است که کسی دوباره به جهان باز نگردد و شهدا عرض کردند حال که چنین است تقاضای ما این است که به بازمانـدگان ما حال ما را بگـویید و از وضع ما به آن‌ها بشارت دهی که هیچ‌گونه نگران نباشند.

باز توصیه به خانواده‌ی عزیز شهدا این است که هیچ نگران و ناراحت نباشند. که طبق این روایات و احادیث عزیزان شما به آرزوی همیشگی و دیرینه‌ی خود رسیده‌اند و همان‌طوری که نقل شده چه آرزویی بالاتر از این‌که در نعمت‌های فراوان خداوند بهره‌مند هستند و در سایه‌ی عرش خدا مسکن گزیده‌اند. آری، کسی که پیرو قرآن و اسلام گردید باید چنین باشد همانطور که در قرآن می فرماید:

«فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اْللَّهِ اْلَّذِینَ یَشْرُونَ اْلحَیاهَ ْالُدنْیَا بِاْلاخِرَهِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فَی سَبِیلِ اْللَّهِ فَیُقْتَلْ اَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُوْتَیهَ اَجْراً عَظِیماً.»

آن‌ها که زندگی دنیا را به آخرت فروخته‌اند باید در راه خدا پیکار کنند و آن کس که در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا پیروز گردد پاداش بزرگی به او خواهیم داد.

در این آیه افراد با ایمان، دعوت به جهاد کردن در راه خدا شده‌اند وخداوند در ابتدای همین آیه می فرماید: آن‌هایی باید در راه خدا پیکار کنند که آماده‌اند زندگی پست جهان ماده را با زندگی ابدی و جاویدان سرای دیگر مبادله کنند. آن‌ها که حیـات مادی را بـالاتر از اهـداف مقـدّس الهـی و انسـانی می دانند، هیچ‌گـاه مجاهدان خوبی نخـواهند بود. سـرنوشت کسانی که در راه خدا جهاد می کنند کاملاً روشن است که یا شهید می شوند یا پیروز که در هر دو صورت خداوند به آنان پاداش بزرگی خواهد داد. و در جای دیگری از قرآن می فرماید: «خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را خریداری می کند و در برابر این متاع بهشت را به آن‌ها می دهد که در این قسمت از آیـه خداوند خود را خریدار و مؤمنان را فروشنده‌ی جان‌ها و اموال و بهشت را بهای این معامله قرار داده است. خوشا به‌حال آنان که خود را فروشنده و طرف معامله با ]را[ خدا قرار دهند.

وصیتی چند با پدر و مادر مهربانم، پدر و مادر عزیزم اگرچه این حقیر نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم و نتوانستم ذرّه‌ای از زحماتتان را جبران کنم و گاه گاهی باعث ناراحتی شما می شدم مرا ببخشید و از خدا برایم طلب مغفرت کنید، برادران و خواهران مهربانم، اگر آزار و اذیّتی از من به شما رسید به مهربانی و بزرگواری خودتان مرا ببخشید و از تمامی اقوام و همسایگان و دوستان از تمامی  هم‌محلی‌هایم خواهش می کنم که اگر ناراحتی از من دیده‌اند ببخشند.

مادر مهربانم، خانواده‌ی عزیزم اگر من شهید شدم نمی گویم در مصیبت من گریه نکنید، اگر خواستید گریه کنید به یاد علی اکبر امام حسین(ع) و به یاد کودکان شیرخوار که در شهرهای مرزی در زیر آواربه دست صدام بعثی به شهادت می رسند گریه کنید و وصیت دیگرم به شما این است که صبر و استقامت داشته باشید و هیچ ناراحتی به خود راه ندهید و خدای را شکرگزار باشید که این توفیق به شما داده است که جزء خانواده‌ی شهید به حساب می آیید و صبر کنید که خداوند با صابرین است. دعا به جان امام فراموش نکنید.

والسلام

  محمّدرضا جعفری اصل ۶۳/۵/۲۵


زندگی نامه :

هنوز قلب لاله لبريز از درد است و رخسار باغبان از حادثه زرد. از براي او كه چون پنج ساله شد پاهاي كوچكش ره مسجد پيمود و در ميان نمازگزاران به صف ايستاد. «محمّدرضا» سن و سال زيادي نداشت، اما از هوش و استعداد سرشاري برخوردار بود و آن گاه كه كيف مدرسه بر دوش نهاد و راهي مكتب شد با واژه‌هاي كتاب، انس گرفت و با كلاس و معلّم نيز هم.
پسري بود شوخ طبع، مؤدب و با انضباط. همين اخلاق او باعث شده بود كه هم در خانه محبوب واقع شود هم در مدرسه. اگر دچار اشتباهي مي‌شد و خطايي مي‌كرد خيلي سريع معذرت خواهي مي‌نمود. به مسايل ديني اهميت بسياري مي‌داد، مخصوصاً به مسأله‌ي حلال و حرام و بر اين موضوع تاكيد داشت. چون چهره‌ي خسته‌ي پدر را ديد، تصميم گرفت تا اندكي از بار سنگين زندگي بر او بكاهد، به همين دليل يا در مغازه مشغول به كار مي شد يا به كار بنّايي مي پرداخت. هرگاه كه از كارهاي روزمرّه فارغ مي‌گشت و به خانه مي‌آمد، دستان مهربانش به ياري مادر مي‌شتافت و در كارهاي منزل به او كمك مي‌كرد و اين كار را از وظايف ديني خود مي‌دانست.
او با موفقيت درس‌هايش را به پايان رسانيد و در آزمون تربيت معلّم شركت نمود و پذيرفته شد. معلّمي بود كه خود، عمري شاگردي عشق كرده بود و چون فكر پليد دشمن را براي از بين بردن دين و ميهن اسلامي خواند، پا به بسيج نهاد و براي رفتن نام نوشت. چندين بار به جبهه اعزام شد و بهترين ساعات زندگي خود را در آنجا سپري كرد. اگر كسي را ناراحت مي‌ديد با بذله‌گويي او را به خنده وا‌مي‌داشت. دوستش مي‌گويد: «محمّدرضا هميشه خندان و بشّاش بود و تسبيحي داشت كه دايم با آن ذكر مي‌خواند و اگر در جبهه مسابقه‌اي برگزار مي‌شد جايزه‌ي آن را فرستادن صلوات مي‌گذاشت.»
براي آخرين باري كه به جبهه مي‌رفت رو به مادرش كرد و گفت: «مرا حلال كن كه گمان برگشتن ندارم.» بوسه‌اي بر قرآن زد و آخرين نگاهش را تقديم بر چهره‌ي غرق در ماتم مادر كرد و رفت. خود را به «عمليات كربلاي 5» رسانيد و در برابر دشمن استقامت نمود و دلير و بي‌باك جنگيد، تا بالاخره مرغ دلش قفس تن را شكافت و به عرش پركشيد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!