اگر من شهيد شدم براي من از همه دوستان، آشنايان، همسايگان، اقوام و خويشان حلال بودي بگيريد.
من از مال دنيا چيزي نداشتم كه وصيتنامه بنويسم.
خداحافظ همه دنيا.
محمّد خليل سلطاني
زندگی نامه :
«اگر شهيد شدم براي من از تمام قومان، خويشان و همسايگان حلال بودي بگيريد. من از مال دنيا چيزي نداشتم كه در وصيّتنامه بنويسم. خداحافظ همهي دنيا.»
هنگامي كه «محمّدخليل» به دنيا آمد خانه جان گرفت، نسترنها شكوفه دادند و قناريها آواز طراوت خواندند. آرام آرام همپاي زمان آمد و رشد كرد و خيلي زود با قرآن انس گرفت. صداي دلنشين قرآن خواندنش نغمهي سعادت و رستگاري را به تصوير ميكشيد. مكبّر مسجد (باغ ماهان) بود و نواي روحبخش اذانش گلدستههاي مسجد را آذين ميبست. براي نمازهاي يوميه و روزههاي واجب اهميت خاصي قايل بود. آن قدر با محبّت بود و خوش اخلاق كه با غريب و آشنا به نيكي رفتار ميكرد.
در روزهاي پرهيجان انقلاب، براي كسب پيروزي، با ديگر برادران ايماني همراه و همدل شد و در سطح شهر به تظاهرات و راهپيمايي ميپرداخت و از نهضت اسلامي و از اهداف حضرت امام(ره) حمايت ميكرد.
پس از پيروزي غرورآميز انقلاب اسلامي و با تشكيل بسيج، «محمّدخليل» به عضويت آن نهاد مقدس درآمد و عضو فعّال آنجا گشت و از همين طريق نيز، با جبهههاي دفاع مقدس آشنا گشت.
قبل از عزيمت به جبهه، عكس گرفت و آن را به مادر داد تا بعد از شهادت آن را در طبق بگذارد و آن وقت با دلي سرشار از يقين، براي دفاع از ايران اسلامي رهسپار شد.
در «عمليات محرّم» شركت نمود و در بهار جواني از خاك سرخ وادي وصال تا اوج بيكران پرواز كرد و اجازه نداد كه ترديد، بالهايش را سنگين كند و در خاك بماند، او براستي تجسّم ايثار و فداكاري بود.