وصيت نامه شهيد عزيز محمّد حسين رضا زاده
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ.»
قدرتها و ابر قدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خميني يكّه و تنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستي است ادامه مي دهد و به ياري خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنههاي مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت را از ديدگاه جهان خوران و سر سپردگان آنها كه به ستم و ظلم خويشتن اصرارمي نمايند سلب خواهد كرد. من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضهي دفاع ازمسلمانان آماده نمـودهام و در انتظـار فوز عظـيم شهادتـم. مسلـمانان از هياهـوي طبلهاي تو خالي تبليغات ظالمانه نهراسند كه كاخها و قدرتهاي نظامي و سياسي استكبار جهان همانند لانهي عنكبوت است و در حال فرو ريختن است. (امام خميني)
با سلام و تحيت به يگانه منجي علم بشريّت حضرت حجت(عج) و نايب بر حقّش خميني كبير؛ اين بت شكن زمان، اين پيرجماران، اين نجات دهندهي ملت ايران و ملت جهان و با سلام و درود به قائم مقام رهبري آيت الله منتظري و با سلام و درود بر مسؤولين نظام مقدّس جمهوري اسلامي كه كشور را و ملت را نگه داشته اند و با سلام و درود به رزمندگان اسلام آن كفر ستيزاني كه در عرصهي پيكارِ نبرد با كفر و ظلم و شرك در حال ستيزند. بارالها، تو شاهدي كه اين مسائل را بر روي كاغذ مي آورم از ته قلب مي گويم و براي تو و به خاطر تو براي رضاي تو شروع مي كنم.اول بگويم كه من كوچكتر از آنـم كـه بخـواهم براي اين چنيـن ملت فداكـار و مبارز و دلسوز به كـشور و مملكـت وصيت داشته باشم، اما به عنوان تذكر مي گويم كه همانطور كه در اول مقدّمه نوشته بودم كه امام اين را به زبان و قلم آورده است به والله هرگاه كه مي خواهم مرخصي بيايم تا به ياد اين سخن مي افتم با خود مي گويم وقتي رهبر ما اينچنين مي گويد واي بر من كه جبهه را خالي بگذارم.
تنها وصيتي كه اينجانب براي ملت عزيز دارم اين است كه با فرستادن فرزندان خود به جبهه و تشويق كردن آنها براي اين كار خير و ضروري و گرم نگه داشتن پشت جبهه، جبهه ها را خالي نگذاريد و نباشد پدر و مادري كه بگويد من مسلمانم و از آمدن فرزندش به جبهه جلوگيري كند، كه اگر اين چنين پدر و مادراني باشند والله از كافرانند كه لبيك به حسين زمان نگفتهاند. شماهايي كه روز عاشورا بر سر و سينه خود مي زنيد و مي گوييد؛ اي حسين، اي كاش بوديم تا در ركاب تو بجنگيم، امروز همان روز رسيده است پس چرا لبيّك نمي گوييد در اين طرف كه فرزند امام حسين(ع) هست و درآن طرف فرزند يزيد ظالم است پس چرا لبيك نمي گوييد؟ افرادي كه به جبهه نمي آيند و هر بار بهانهاي مي آورند آيا فكر اين را كردهاند كه بايد فرداي قيامت جواب خون شهدايي كه ريخته شد و پايمال شده بدهند و مي گويم كه امام، امام، امام را تنها نگذاريد.
و در آخر از پدر و مادر عزيز و مهربانم طلب حلال بودي مي طلبم و اميدوارم كه مرا ببخشند كه نتوانستم حقّ عظيم و بزرگشان را ادا كنم، ان شاالله كه خداوند حق شما را در صحراي محشر بدهد. ان شاالله. مادر و خواهرم، زينب وار بايست و مقاومت كن و از زخم زبانهاي اينهايي كه تهمت مي زنند و هر حرفي كه از دهانشان در مي آيد مي زنند نترسيد و همچون كوه استوار و زينب وار بايستيد. از برادرانم حلال بودي مي طلبم و اميدوارم كه مرا ببخشند و از آنان مي خواهم كه اسلحهي به زمين افتادهي اين حقير تا گرم است از زمين بردارند و براي حفظ و نجات اسلام به پاخيزند. هر كس حقي بر گردن من دارد مرا ببخشد و مرا حلال كند و از دوستان و قوم و خويشان مي خواهم كه مرا ببخشند.
گـر مـرد رهي ميان خــون بايـد رفت از پـــاي فتاده سرنگـون بايد رفـت
برخيز كـه آهنـــگ سفـر بــايد كـرد چون موج زبحر خون گذر بايد رفـت
بر درگه دوسـت نقد جان بايد ريخـت در مسلـخ عشـق ترك سـر بايد كـرد
در حجـله عشـق بيكـفـن بايـد رفت دلسـوختـه پـاره پـاره تـن بايـد رفت
ازجان بگـذر كه درسرا پردهي دوست فـارغ زسـرو دسـت وبـدن بايـد رفت
والسلام. برادر كوچك شما ـ محمّدحسين رضازاده