زندگی نامه:
در گرماگرم يك روز تابستان، نوزادي از تبار عشق و حماسه چشم به دنياي خاكي گشود كه نام زيباي «علي» آراسته ي وجودش گشت. در خانوادهاي پرجمعيت رشد و نمو يافت و در هفت سالگي شوروشوق مدرسه رفتن او را با ديگر همسالانش در كلاس درس گرد هم آورد. «علي» در ايام تحصيل روزهاي سخت و دشواري را سپري كرد چرا كه روزها را به درس خواندن مشغول ميشد و شبها به كار كردن. او با پدر و مادرش به نرمي و ملايمت رفتار ميكرد و آنها را مورد لطف و محبّت خويش قرار ميداد. جواني كم حرف بود و باوقار و بسيار دوست داشتني. مطالعات او بيشتر در زمينه ي كتب ديني بود. فردي فهميده بود كه دوستانش در موارد مختلف با او مشورت ميكردند و نظرش را جويا مي شدند.
در ايام انقلاب «علي» براي برپايي نظام اسلامي جزء كساني بود كه به جرم توزيع اعلاميههاي حضرت امام و مقابله با رژيم ستمشاهي دستگير شد. او را پس از شكنجههاي فراوان به بازداشتگاه ني ريز بردند. چنان به امام خميني(ره) دلبسته بود كه تمام ضربات چوب را به جان خريد اما از هدف خويش دست نكشيد.
«علي» در سال آخر دبيرستان بود كه حملهي ناجوانمردانهي عراق، او را چون ديگر جوانان غيور آمادهي دفاع كرد. براي گذراندن دورهي سربازي، به خدمت نيروي هوايي ارتش درآمد و راهي ديار شوش گشت. براي اولين بار كه در جبهه حضور يافت در «عمليات فتح المبين» شركت كرد و دليرانه در برابر كفّار بعثي مقاومت نمود و او كه تجسّمي از ايثار و فداكاري بود چگونه بودن و رفتن را معنا كرد و صفحات زندگي سراسر افتخارش را با گلبرگهاي خونين شقايق، روحي تازه بخشيد و گلگون نمود.
او در اثر ترکش خمپاره در جاده شوش-تنگه رقابیه به شهادت رسید