اينجانب علي اكبر كاظم زاده اصطهباناتي، فرزند رضا به شناسنامهي 286 صادره از استهبان، خود را موظف مي دانم كه نداي حق رهبر انقلاب را لبيك گفته و به رزمندگان اسلام بپيوندم و راه تمام شهيدان را دنبال كنم.
عجيب است حال انسانهايي كه مي دانند مي ميرند و مي دانند در پاي ميز محاكـمه به بند كشيده خواهند شد اما باز نشستهاند و دست بر روي دست مي خـورند و مي خـندند و آسوده و بي خيـال مي خـوابند. چه عجـيب اسـت داستان آدمي كه مي داند بعد از مرگ او را بازخواست مي كنند، بي خيال در يك زندگي آسوده روز را به معصيت مي گذرانند و شب، آسوده همراه شيفتگان رؤياها، به خواب مي روند.
برادرانم، ما را فراري از مرگ نيست و با مردن نيز، فراري از حكم خدا نيست. خوشا به حال آن كه زندگي شان براي خداست و مرگشان در راه خدا.
خوشا به حال آنان كه جز راه خدا راهي ندارند و جز ذكر خدا يادي …
خدايا اين جان ناقابل مرا از من براي خاطر اسلام قبول بفرما … آمين.
درود فراوان بر پدر و مادر، برادران عزيز و تمام قومان و آشنايان؛ در اين لحظهي حساسِ زمان، من بايد به جبهه بروم و ان شاالله كه شما مي بخشيد، به خاطر نافرمانيهايي كه قبلاً از شما مي كردم و اين راهي كه انتخاب كردم خودم بدون اجبارِ هيچ كس بوده است و به نظر خود كه بهترين راه را انتخاب نمودم.
از پدر و مادرم بازهم مي خواهم كه مرا ببخشند و همچنين از دوستان و اقوام و برادرانم و از تمام آشنايان ديگر مي خواهم؛ دوستانم، اي كساني كه تمام عمرم و حتي دم مردن شما را فراموش نخواهم كرد، مرا ببخشيد وتمام دوستان ديگر شما مرا هم ببخشيد، از دوستان عزيز خواهشمندم كه هر طلبي و حسابي با هم داريم به عبدالله وعلي جمالي مراجعه كنيد، تادم مردن شمارافراموش نخواهم كرد. خدا نگهدار شما
علي اكبر كاظم زاده