بستن

شهید علی اکبر خبیر

زندگی نامه :

«علي‌اكبر»، لاله‌اي ديگر از باغ خونرنگ شهادت است كه در خانواده‌اي منوّر به نور ايمان، چشم بر عالم ناسوت گشود و از روزهاي كودكي شوق فراگيري به قرآن و نماز در وجودش تجلّي يافت. در هفتمين سال زندگي پا به مدرسه نهاد و با استعدادي بي‌نظير و چشمگير به خواندن درس پرداخت. مادرش مي‌گويد: «علي‌اكبر كودكي بيش نبود كه او را با خود به كربلا بردم، آنقدر با استعداد و زيرك بود كه خود به حرم مي‌رفت و برمي‌گشت و نيازي به همراهي من نداشت.» وي پس از پايان مقطع دبستان براي ادامه‌ي تحصيل به شيراز سفر كرد و در آن جا با كسب رتبه‌ي اول، موفق به اخذ ديپلم رياضي شد. پس از آن در آزمون ورودي دانشكده‌ي افسري ثبت نام كرد. كه پس از قبول شدن به تحصيلات خود درمقطعي بالاتر ادامه داد.
همسرش مي‌گويد: «او هميشه در صحبت‌هايش از احاديث و آيه‌هاي قرآن استفاده مي‌كرد و بهترين چيزي كه نظر مرا به خود جلب مي‌كرد، همين اخلاق و رفتار معنوي علي‌اكبر بود. به مسأله‌ي انفاق بسيار تأكيد داشت و از من مي‌خواست كه مخفيانه به افراد تهيدست كمك كنم.»
علي‌اكبر چهار سال در هوابرد شيراز مشغول به خدمت شد و دوره‌ي چتربازي را به پايان برد و در رشته‌ي خود (مهندسي) به تدريس مشغول شد. سپس با خانواده به «بروجرد» رفت و پس از آن به «اهواز» منتقل شد.
او از همان نخستين روزهايي كه حزب دمكرات و گروههاي وابسته به آن، در كردستان و شهرهاي مرزي غرب كشور آشوب و بلوا برپا مي‌كردند، آماده‌ي دفاع از ميهن اسلامي شد و جان در طبق اخلاص نهاد.
با شروع جنگ تحميلي پيوسته در جبهه‌ها حضور داشت و مسؤوليت‌هاي بسياري را مشتاقانه و با جان و دل پذيرفت، از جمله مين‌گذاري در مناطق مختلف عملياتي، ايجاد پل و خاكريز، احداث جاده، ايجاد موانع پدافندي، آماده سازي پرسنل گردان 429 مهندسي براي تك صد در صد موفق اللّه‌اكبر و شركت در تك موفق «بستان» به عنوان افسر عمليات گردان و … او در اكثر عمليات‌ها ابتكار، شجاعت و شهامت بسياري از خود به يادگار گذاشت و بارها مورد تشويق فرماندهي قرار گرفت و هنگامي كه براي وي از فرماندهي لشكر تقاضاي ارشديت كردند او در جواب گفت: «من براي درجه نمي‌جنگم.» و هميشه مي‌گفت: «ما بايد از اسلام و مسلمين تا آخرين قطره‌ي خون دفاع نماييم، چون بر ما واجب است.»
اين مرد خدا چندين‌بار در جبهه مجروح شد ولي براي آن كه روحيه‌ي سربازان تضعيف نشود بلافاصله به جبهه برمي‌گشت. بارها مأموريت‌هاي پر خطر را با آغوش باز پذيرفت و بي‌صبرانه به استقبال شهادت رفت؛ تا اينكه در جبهه‌ي بستان در راه آرمان مقدس اسلام به خيل شهداي هشت سال دفاع مقدس پيوست.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!