بستن

شهید علی اکبرشیبانی(احمد)

زندگی نامه :

هر لحظه از زندگي «علي‌اكبر» تفسير آيه‌هاي عشق و بيقراري است و زندگي ساده و بي‌تكلّفش، حاكي از روح لطيف و پاكش بود. دوران كودكي وي با نظر و عنايت خداوند طي شد و مقطع دبستان را با تلاش و موفّقيت به پايان رسانيد. عشق به مبدأ آفرينش، روز به روز در دلش وسعت مي‌يافت و او را تا سرحدّ هستي پيش مي‌برد. نوجواني بيش نبود كه پايگاه مقاومت بسيج، او را به سوي خود فرا خواند و در آنجا نام نوشت.
وجود پاك و باصفايش باعث پشت گرمي خانواده بود، او كه دستان مهربانش در كار كشاورزي هماره ياري دهنده‌ي پدر بود. هميشه با روي باز و اخلاقي خوش با ديگران برخورد مي‌كرد. صله‌رحم بجا مي‌آورد و با اقوام رفتاري صميمي داشت.
«علي‌اكبر» در هنرستان مشغول به تحصيل بود كه شروع جنگ تحميلي، بهانه‌اي براي رفتنش گرديد. مدرسه را از ياد برد و نزد مادر آمد. موضوع را با او در ميان نهاد. مادر نيز مانع رفتنش نشد. قرآن و آب سبز مهيا شد و او براي رفتن به جبهه آماده.

روزهاي زيادي از زندگي‌اش را در جبهه، كنار ياران اهل دل گذراند و پيوندي عميق و ريشه‌دار با جبهه بست. هرگاه به مرخصي
مي‌آمد، سراغي هم از درس‌هايش مي‌گرفت اما حال و هواي جبهه با او كاري كرده بود كه ديگر درس هم لذّتي برايش نداشت. وي چندين بار مجروح شد. يك بار هم در بيمارستان شيراز بستري گرديد اما اجازه نداد كه خانواده‌اش اطلاع يابند. مجروحيّت هرگز نتوانست مانع پرواز او شود چرا كه براي پرنده، زندگي يعني پرواز.
همرزمش از اخلاص و لحظه‌ي وصال او چنين مي‌گويد1: «علي‌اكبر در رابطه با كليه‌ي كارهاي گردان پيشتاز بود و در خدمات‌رساني به رزمندگان از همه پيشي مي‌گرفت. شبي، يكي از رزمندگان لباس‌هايش را كناري گذاشت تا صبح آنها را بشويد و چون «علي‌اكبر» متوجّه شد، شبانه آنها را شست و سحر لباس‌ها را تميز و مرتب سر جايش گذاشت تا كسي متوجه نشود. وي بسيار متواضع بود و مخلص و شهادتش نيز مظلومانه بود. در «عمليات بيت المقدس 7» در حين عبور از جاده، تيرخصم، پيكرش را غرق به خون كرد و از رنج جدايي آسوده.»
جسم «علي‌اكبر» سال‌هاي سال به حرمت سالار كربلا حسين(ع) زير آفتاب سوزان جنوب ماند تا اينكه پس از نه سال عزم وطن كرد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!