بستن

شهید علی اصغرابراهیمی اصطهباناتی

زندگی نامه :

پروانه‌هاي خسته دل، آرام در آتش شمع آرميدند و لذت با يار بودن را به تماشا نشستند…
«علي‌اصغر» در خانه‌اي ساده و ديندار پا به عرصه‌ي وجود نهاد. با الطاف الهي و محبّت پدر و مادر روزگارش سپري گشت، تا اينكه جواني شد برومند و دلير. خنده‌اي كه هميشه برلب داشت از او چهره‌اي جذّاب ساخته بود. عشقي زيبا و پاك از خدا در دل داشت. او كه هميشه قبل از اذان به مسجد مي‌رفت تا در نماز جماعت شركت كند. در برابر مشكلات زندگي، خم به ابرو نياورد و صبر كرد. مهربان و رئوف بود. چنانچه در خانه از مسأله‌اي عصباني مي‌شد، پس از لحظه‌اي مي‌خنديد و شوخي مي‌كرد تا ديگران آزرده خاطر نشوند. اگر رفتار بدي از كسي مي‌ديد با صبر و حوصله او را راهنمايي مي‌كرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، هر شب در مسجد محلّه با دوستانش گرد هم جمع مي‌شدند و در برنامه‌هاي بسيج شركت مي‌كردند. «علي‌اصغر» يكي از كساني بود كه در راه‌اندازي كتابخانه مسجد «گلدي» بسيار كوشا بود. به كتابهاي مذهبي علاقه داشت بخصوص كتابهاي «شهيد مطهري و شهيد دستغيب» قرآن زياد تلاوت

پروانه‌هاي خسته دل، آرام در آتش شمع آرميدند و لذت با يار بودن را به تماشا نشستند…
«علي‌اصغر» در خانه‌اي ساده و ديندار پا به عرصه‌ي وجود نهاد. با الطاف الهي و محبّت پدر و مادر روزگارش سپري گشت، تا اينكه جواني شد برومند و دلير. خنده‌اي كه هميشه برلب داشت از او چهره‌اي جذّاب ساخته بود. عشقي زيبا و پاك از خدا در دل داشت. او كه هميشه قبل از اذان به مسجد مي‌رفت تا در نماز جماعت شركت كند. در برابر مشكلات زندگي، خم به ابرو نياورد و صبر كرد. مهربان و رئوف بود. چنانچه در خانه از مسأله‌اي عصباني مي‌شد، پس از لحظه‌اي مي‌خنديد و شوخي مي‌كرد تا ديگران آزرده خاطر نشوند. اگر رفتار بدي از كسي مي‌ديد با صبر و حوصله او را راهنمايي مي‌كرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، هر شب در مسجد محلّه با دوستانش گرد هم جمع مي‌شدند و در برنامه‌هاي بسيج شركت مي‌كردند. «علي‌اصغر» يكي از كساني بود كه در راه‌اندازي كتابخانه مسجد «گلدي» بسيار كوشا بود. به كتابهاي مذهبي علاقه داشت بخصوص كتابهاي «شهيد مطهري و شهيد دستغيب» قرآن زياد تلاوت

مي‌كرد، آن هم با صوتي زيبا و دلنشين. از غيبت كردن بيزار بود و به
ديگران نيز اجازه‌ي اين كار را نمي‌داد. جواني قدرشناس بود و مادرش را بسيار دوست داشت پس از خوردن غذا، شكر خدا را به جا مي‌آورد و از مادرش بسيار تشكّر مي‌كرد.
آن وقت كه دشمن پليد، چشم طمع به سرزمين پاك ايران دوخت و جنگ را بر ملّت تحميل كرد، نداي رهبر فرزانه جهت دفاع از دين، فضاي كشور را عطرآگين نمود. پرستوها به فرمان مرشد خود بال هجرت گشودند و راه سفر در پيش گرفتند. علي‌اصغر نيز با آنها ره آسمان در پيش گرفت و خود را از زمين خاكي نجات داد. بالهاي عاشقش را در برابر تيرهاي دشمن سپر قرار داد و از ريختن پرهايش بر زمين باكي نداشت. رو در روي دشمن ايستاد و از دين محمّد (ص) دفاع نمود، اما اجازه نداد كه كوردلان شب پرست اندكي از ارزشهاي انقلاب اسلامي را به يغما ببرند.
پيكر صد چاكش ده سال تمام، روي خاكهاي سوزان وادي عشق ماند تا اينكه عزم خانه كرد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!