بستن

شهید عباس پیراسته

شهید عباس پیراسته

اطلاعات شهدا

نام پدر : رضا
تاریخ تولد : ۱۳۴۹
تاریخ شهادت :۶۵/۱۰/۴
محل شهادت :خرمشهر
تحصیلات :دوم دبیرستان
شغل : محصّل

وصیت نامه شهید عزیز عباس پیراسته

با سلام و درود به یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجه بن الحسن العسکری(عج) روحی و ارواح العالمین له الفداه و با سلام و درود به رهبر جهان اسلام حضرت امام امت و با سلام و درود به خانواده‌ی محترم شهدا، اسرا، مفقودین، مجروحین و امت شهید پرور. . .
هم اکنون که این وصیت‌نامه را می نویسم خدا را گواه خود می گیرم که قلبی آرام دارم و غمی ندارم. برادران عزیز، جوانانی که قدرت جنگیدن دارید برای چه نشسته‌اید، چرا (به سوی جبهه های جنگ) رو نمی آورید مگر شما پیرو چه مکتبی، چه مذهبی و چه دینی هستید، اسلام ندایش بلند است که: «هَلْ مِنْ ناصِرُ یَنصُرنْی» چرا برادران عزیز به خود نمی آیید؟ تنها پشت جبهه حرف زدن و نیامدن (به جبهه) که مسلمانی نیست. بیایید که خداوند پیروزی دنیـا و آخرت نصیـبتان می کـند. فرمان رهبـرتان را ببرید. امام قـلب ماست.
اما مادرم و پدرم، برادران و خواهرانم و اقوام عزیزم اگر از من ناراحتی دیدید مرا حلال کنید. مادر جان و پدر جان، شماها حق بزرگی برگردن من دارید اگر از من راضی نشوید خسران دنیا و آخرت نصیبم هست پس مرا ببخشید، همسایگان عزیز و همکلاسی‌ها و دبیران، همشهریان و همسنگرانم شماها را به خدا مرا ببخشید، مادر جان، من حفظ اسلام را برتر از مدرسه و زندگی دیدم.
دانش آموزان، در آینده و قیامت معلوم خواهد شد که چه کسی دیپلم و پزشک است و چه کسی بی سواد. از شما التماس دعا دارم.
عباس پیراسته ۶۵/۱۰/۲
 


زندگی نامه :

دگربار از عباس گونه‌اي سخن به ميان مي‌آيد كه ياد و خاطره‌اش آتش بر دلها مي‌نهد. از كسي مي‌گوييم كه زيباترين صفتش، عاشقي است. او كه تقوا، گذشت، ايثار و حماسه در درياي وجودش موج مي‌زد.
خودسازي را از كودكي آغاز كرد، با خود به بسيج برد و در كربلاي ايران آن را به مرحله‌ي كمال رسانيد. ‌نماز شب را در مدرسه عشق فرا گرفت و از آن به عنوان تكيه‌گاهي بس عظيم ياد مي‌كرد. روزهاي دوشنبه و پنجشنبه روزه مي‌گرفت و قبل از افطار دعاي كميل زمزمه مي‌كرد. مسجد جامع، عطر سجّاده‌اش را همچنان در سينه دارد. در سجده، دردهاي نهفته را با دوست در ميان مي‌گذاشت. به بسيج علاقه‌ي وافري داشت چنانكه يكي از دوستانش مي‌گويد1: «او روزي براي قدرداني از بسيج، نهالي در باغچه كاشت كه آن درخت امروز روح بلند و قامت او را به تصوير كشيده است.»
صداي دلنشين او در تلاوت سوره‌هاي «واقعه» و «الرحمن» به سنگر حال عجيبي مي‌داد. وي به خواندن اين دو سوره اصرار داشت
آنگونه كه دوستانش «عباس» را به نام اين سوره‌ها صدا مي‌زدند.
همسنگرش از لحظه‌هاي وصال «عباس» چنين مي‌گويد1: «صبحِ روزي كه قرار بود شب آن عمليات (كربلاي 4) انجام شود با عجله خود را به بسيج لشكر رسانيد. شور و شوق عجيبي داشت! با سرعت و دقت زياد تجهيزات جنگي را به خود مي‌بست و در عين حال برخي سفارشها را نيز به دوستان مي‌نمود. حركات و رفتارش در آن لحظات حاكي از آن بود كه رفتني است… و فرداي آن روز خبر آوردند كه روح بلندش به سدره المنتهي پرواز كرده است.»
آبهاي اروند رود، پنجاه روز ميزبان پيكر پاكش بود، تا بالاخره ‌پس از آن به زادگاهش برگشت و بر فراز دست‌هاي عاشقان به سوي گلزار شهدا راهي گرديد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!