بستن

شهید خداکرم قائدیان رونیزی

چنانچه به فرموده‌ي رهبر انقلاب دستور دادند در تاريخ 29 بهمن 60 كليه‌ي نيروهاي داوطلب و بسيج سپاه پاسداران كه براي دفع كليه‌ي متجاوزين به جبهه اعزام شوند بر همه‌ي مردم مسلمان واجب شده است به جبهه بروند و تا آخرين قطره‌ي خونم را در راه اسلام فدا مي كنم.

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.

                                                                                   خدا كرم قائديان

زندگی نامه :

كوچ را رمز رهايي ناميد و رفت، پرنده صفتي كه از فكر پرواز يك لحظه آرامش نداشت …
چون «خداكرم» قدم به دنيا نهاد، خانه از وجود پاكش صفا يافت و روشني. دست سرنوشت چنان خواست كه او از كودكي راهي كوره‌هاي آجرپزي شود و به كار كردن مشغول. درآمدش را به مادر مي‌داد تا صرف كمك به خانواده كند، هميشه سعي داشت هم خدا را از خود راضي نگه دارد و هم پدر و مادر را. بسيار معتقد به روزه گرفتن و خواندن نماز اول وقت بود و تا نماز نمي‌خواند سر سفره حاضر نمي‌شد. در خانه به نماز مي‌ايستاد و به برادر و خواهر كوچكترش نيز ياد مي‌داد. از غيبت كردن و دروغ گفتن پرهيز داشت و هيچ‌چيز به اندازه‌ي قسم دروغ او را ناراحت نمي‌كرد، به طوري كه بر سر همين مسأله با يكي از اقوام درگير مي‌شود و جهت كفّاره‌ي قسم دروغ، گوسفندي قرباني مي‌كند. هميشه به ياد فقرا بود و به آنها كمك مي‌كرد. علاقه‌ي فراواني به زيارت ائمه داشت بويژه زيارت امام رضا(ع).

در اوايل انقلاب اسلامي او سرباز بود و مشغول به انجام وظيفه، در 12 بهمن ماه كه امام خميني(ره) به وطن باز گشت او كه عاشق امام بود از شادي در پوست خود نمي گنجيد و سر از پا نمي‌شناخت.
سواد چنداني نداشت، اما از اوضاع مملكت نيز غافل نبود. نگاهي دقيق داشت و چشماني روشن و واقع بين. به نوارهاي مذهبي علاقه داشت آن‌ها را گوش مي‌داد و پند مي‌گرفت.
چون جنگ عراق عليه ايران آغاز شد، مردم را از اوضاع مملكت آگاه مي‌كرد. آن وقت كه كسي اطلاع چنداني از بسيج و فعّاليت‌هاي آن نداشت، او دست به كار شد و با ديگر دوستانش در «رونيز سفلي» سنگري ساخت، جذّاب و دلنشين و نام بسيج برآن نهاد. سپس با كمك مردم مقدار پولي جمع كرد و اتاقي ساخت و آن را پايگاه مقاومت بسيج ناميد كه امروز همان پايگاه به نام «خداكرم» ثبت است. در اكثر شبها همانجا مي‌ماند و به خواندن دعا و نماز شب مشغول مي‌شد و در نيمه شب پاكترين احساسش را تقديم به درگاه محبوب مي‌كرد. سرانجام از همين پايگاه نيز براي دفاع از همه ارزشهايي كه با خون دل عاشقان به دست آمده بود،‌ راهي جبهه‌هاي «شوش» شد ‌و آن‌قدر در برابر دشمنان و فكر پليد آنها ايستادگي نمود، تا به آنچه كه لايقش بود رسيد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!