بستن

شهید حسین طاهری

وصيت نامه شهيد عزيز حسين طاهري
        
                              به نام آن‌كه جان را فكرت آموخت
                       چراغ زندگي را او برافروخت
      قال الله تعالي في قرآن الكريم:«وَاْلَّذِينَ جاهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا.»
آنان‌كه در راه ما به جان و مال جهاد و كوشش كردند به تحقيق آن‌ها را به معرفت، به راه خويش هدايت     مي‌كنيم.                                    (سوره‌ي عنكبوت،آيه‌ي   69)
      
  چند تذكر به عنوان وصيت به خانواده:
       1ـ اينجانب بنا به وظيفه‌ي شرعي و با توجه به  پيام‌‌هاي مكرّر حضرت امام خميني دام ظله جهت حضور در جبهه و عمل به سفارش برادر شهيدم مهدي و با اعتقاد كامل نسبت به ادامه‌ي جنگ تحميلي تا سرنگوني حكومت بعث و تنبيه متجاوز، به خصوص شخص صدام جنايتكار و استقرار حكومتي خواست مردم مسلمان عراق در آن سرزميـن به عنوان داوطلـب بسيـج راهـي جبهـه شـدم و در ايـن مسيـر به آنچه خداوند راضي باشد راضيم. بنابراين از پدر و مادر، برادران، خواهران و وابستگانم و به خصوص عمـه‌هايم مي‌خـواهم كه در مقابل خشنـودي خداوند راضي و شكيبا و صبور بوده و آنگاه كه خواستند شهادتمان را به رخ ا نقلاب و مردم بكشند زينب بزرگ(س) را به ياد آورند كه در جريان حادثه‌ي كربلا دو فرزند خويش را قرباني راه برادر كرد ولي در برابر عظمت خون سيدالشهدا(ع) در مراحل اسارت و پس از آن سخني از آن دو به زبان نياورد.
 2ـ خداي را سپاسگزارم و شاكرم كه به من اين توفيق را عطا كرد كه به اسلام، امام و انقلاب تا پاي خون وفادار بمانم. 
3ـ اگر جنازه‌ام پيدا شد در كنار مزار شهيد مهدي، آموزگار 13 ساله‌اي كه به من چگـونه زيستن را آموخـت و نيز چگـونه مردن را، دفن كـنيد و اگـر مفقـود شـدم بـراي هر دويمان يك سنگ مشترك بگذاريد.
واما تو اي خواهر و برادر مسلمان: اي رهرو محمد(ص) و شيعه‌ي علي(ع)، اي پاسدار حرمت خون سيدالشهدا(ع)، اي مقلّد خميني، اي آرزوي همه‌ي نسل‌هاي گذشته و آينده‌ي تاريخ، اي مظهر استقامت و شهامت، اي سرفرازتر از سرو، اي استوارتر از كوه، اي يادگار هابيل مظلوم، اي قرباني قابيل ظالم، اي وارسته از بندهاي اسارت،اي پاسدار اهل بيت(ع)، اي پرچمدار حق و عدالت در سراسر گيتي، محكم و استوار باش؛ به راه شهيدان گام نه، چه خداوند شما را به گرسنگي و تشنگي و نقص در اموال و فرزندانتان آزمايش مي‌كند و آنگاه صابران را بشارت فتح و نويد مي‌دهد. پس زمان بسيار حسّاس و پيروزي نزديك است مبادا وسوسه‌ي خنّاسان و كبر مكّاران سستت كند، زيرا به قول امام سستي تو مساوي با دفن اسلام است؛ پس به بيان مولا امام علي(ع) گوش ده كه مي‌فرمايد: «و عفوا  علي الجهاد بنواجذكم و لا تلتفتوا الي نا عقل نعق.» 
 (نهج البلاغه خطبه‌ي 121)
با چنگ و دندان به جهاد برخيزيد و به زمزمه‌هاي شوم و صلح و سازش اعتنا نكنيد.
و اما تو اي صـدام: اي جلاد پليد، اي مزدور حلقه به گـوش شيطان بـزرگ، اي دست نشانده‌ي استعمار شرق و غرب، اي حاكم خونخوار، اي تحميلي يك كودتا، اي هرزه‌ي كثيف در منجلاب متعفّن خود پرستي، اي بي‌نام و نشان، اي جيره خوار مكتب الحادي ميشل عفلق، اي خون آشام امتي كه مي‌كوشد تا انسان بماند، اي سيراب گشته از خون، اي وجودت همه پستي و پليدي و دنائت و رذالت، ننگت باد، تباهي بر تو باد؛ تو خود خوب مي‌داني كه از درون پوسيده‌اي و پيكره‌ي رژيم ننگينت همي در تزلزل و فروريختن است اما در عين حال همچون غريقي به هر خار و خسي دست مي‌يازي يك‌روز به سراغ حاميان و نوكران غرب جنايتكار در منطقه رفته و علاوه بر آن‌كه از نظر نظامي تسليح و كمك مالي چند ميلياردي شده، مزدور و خلبان اجير گفته از پايگاه‌هاي نظامي آن‌ها جهت قطع شريان‌هاي حياتي اقتصادي ايران استفاده كرده و دگر روز در كرملين حضور يافته تا با اثبات خوش خدمتيت با موشك‌هاي اهدايي شرق، زنان و كودكـان مظـلوم جنوب و غرب ايران را زير آوار فرو بري. ولي مطمئن باش كه فرزندان رشيد اين امت با اتّكال به خداوند و ايمان، سلاح خونين بر زمين افتاده‌ي برادرانشان را رها نكرده آن را برداشته و مقاوم و استوار تا پيروزي نهايي خواهند ايستاد و به بچه‌هاي فلسطين، لبنان، افغانستان، اريتره، نيكاراگوئه، ليبي، سوريه، فليپين و ديگري ممالك در بند، اما آزاده از جنوب شرقي آسيا گرفته تا آفريقاي سياه و آمريكاي لاتين درس مقاومت و ايثار و پيروزي را خواهند آموخت.
و اما سخن آخر: راستي هدفت از تحميل جنگي خونبار به ايران اسلامي چه بود؟ جز اين‌ كه از يك سو رضايت اربابان شرق و غرب و مرتجعين منطقه را فراهم سازي و دست آن‌ها را در چپاول ثروت‌هاي ملّت‌هاي مظلوم و مسلمان منطقه بازتر كني و از سوي ديگر مانع رشد انقلاب اسلامي در جهان مستضعـف و به خصـوص دنيـاي اسلام و بالاخص در حـوزه‌ي خليـج فارس گشته و در نجات قدس عزيز، اين ميعادگاه پيامبران تأخير اندازي و موجب تشتّت امّت‌هاي اسلامي گردي؟ ولي منتظر باش كه زنگ‌ها به صدا درآمده‌اند و ملّت‌ها بيدار و در نتيجه مرگت فرارسيده و صبح پيروزي و ظفر امّت مسلمان ايران و عراق نزديك است. به اميد اين چنين صبحي.
و اما شما اي همسنگران شهيدم: مي‌خواستم چون شما پرواز كردن را بياموزم، مي‌خواستم همچون باران به سوي آسمان عشق پرواز كنم، مي‌خواستم كه به وصال ياران پركشيده نايل آيم و جراحتي كه مدت‌هاي مديدي است بر پيكر خيمده‌ام جاي گرفته درمان كنم، بدين جهت باشناخت اين راه را انتخاب كرده و بدان چون عاشقي كه به كوي معشوق سر از پا نمي شناسد قدم گذاشتم، اكنون چون پرستويي در قفس لحظه لحظه‌ي عمرم را، تنها در آرزوي پرواز سپري مي‌كنم؛ آن دم كه درد ديرينه‌ام مداوا شد و ياران را ديدار كردم به آن‌ها خواهم گفت كه غم فراقتان زندگي‌ام را تباه كرده بود و گذران زندگي بر من مشكل مي‌نمود، همچنين به آن‌ها خواهم گفت كه هزاران انسان ناكام ديگر همچون من، در اميد ديدار شما مي‌باشند و در مسير حركتتان در حركت هستند و مي‌دانم كه روزي به شما خواهند رسيد پس اي سنگر نشينان شهر شهادت، آسوده خاطر باشيد كه رهروانتان در راهتان ثابت قدمند.
آري اي راهيان جبهه‌ي عشق، چه زيبا با گل‌ها هم نشين شده‌ايد و با پرستوها هم آواز، چه نيكو دل‌هايتان از نور ايمان لبريز گرديد و چه جاودانه در پيمان‌هايتان شراب عشق ريختيد و در انديشه‌هايتان گل عطوفت كاشتيد و سوار بر بال پرنده‌ي آزادي به سوي دشت شهادت، چه عاشقانه و عارفانه سفـر كرديد من شما را مي‌شناسم شـما از شهر نـور و روشنايي با كوله باري از اميد آمديد تا گل نور را بر دامن شب بگسترانيد، واژه‌ي زيباي رسالـت بر لبانتـان نقـش بسته بود و قلب‌هايتان سرشـار از عشق و عطوفـت و مهرباني بود، اي ياران سفر كرده گل عشق در دل‌هايتان ريشه دوانده بود و روحتان غرق نور و زيبايي بود، اي همسفران نور، بوي عطر گل بنفشه و آواز پرستوها شما را به ضيافت شبنم مي‌خواند آماده باشيد كه من نيز با خداوند، در بهاران ميثاق عشق و دوستي و محبّت بسته‌ام، من نيز پنجره را گـشوده‌ام در انتظار پيك دعوت شما لحظه شماري مي‌كنم؛ به اميد آن لحظه.        
                                            والسلام
 اهواز لشكر مقدّس المهدي(عج)، گردان فجر،حسين طاهري 
 

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!