بستن

شهید حسن قرائت

به نام كسي كه ما را آفريد و ما به سوي اومي رويم كه شكر نعمت‌هاي بيكرانش كنيم.

  مادر جان، اگر من شهيد شدم وصيت بزرگ من اين است هيچ گاه گريه نكني و هيچ گاه ناراحت نباشي و از پدرم، پدر ارجمندم كه سال‌هاي متمادي وپي در پي براي لقمه‌اي نان به دست آوردن چه زحماتي كشيده است و به چه رنج و ناراحتي مرا بزرگ كرده است مي خواهم كه صبر داشته باشد.

   باري مادر جان، از تو مي خواهم كه به برادرانم و خواهرانم دلداري بدهي و نگذاري زندگي آن‌ها از روي من خراب شود و هميشه عزادار شوند.

مادر جان تو بدان من از روي عشقي كه به مهدي(ع) مولاي بزرگم داشتم و براي اسلام و وطنم و براي حفظ ناموسم بود كه به جبهه رفتم.                                                                              

      والسلام

 حسن قرائت

2 thoughts on “شهید حسن قرائت

  1. روحت شاد و غرق در آرامش عموی مهربانم
    کلاس اول دبستان بودم که شهید شدی
    خیییلی دوستت داشتم
    با من را که آن وقتها دختر بچه کوچکی بودم ،چقدر بازی میکردی و منو می خنداندی.
    من را به بیرون می بردی و کلی بهم خوش می گذشت
    آخرین شبی که برای خداحافظی آمدی خانه ما من سرما خورده بودم و تب داشتم و در تختخواب بودم.
    منو بوسیدی موقع خداحافظی و من که نمی دانستم آخرین باری هست که میبینمت…
    چقققدر امشب با دیدن عکست دلم هوایت کرد.
    از آن روزها چهل و یک سال گذشته و اون دختر بچه کوچک که “کبودو کبودو” صداش میکردی و چقدر برات لوس میشد،امروز زنی میانسال شده و موهایش سپید شده و چقدر خسته رنجهای این سالهاست…..
    مامان منیژه من که محبوب‌ترین زن داداشت بود،خیییلی زود به تو پیوست و اون دختر کوچولوی ناز نازی شد سنگ زیرین آسیاب….
    عمو حسن عزیزم آه که این روزها چقدر محتاج شفاعت و دعای خیرت هستم
    تو که به خدای خود نزدیکی”کبودو کبودو” شفاعت کن
    عموی خوبم خوش به سعادتت که رستگار شدی…..

    م

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!