بستن

شهید جواد اختیاردار

« اللّهُمَّ أنطِقني بِالهُدي وَ اَلهِمني التَّقوي وَ وَفِّقني لِلَّتي هِيَ أزكي وَ اِستَعمِلني بِما هُوَ اَرضَي.»
سپاس خدايي را كه مبدأ هر موجودي است، مرجع همه ي اشيا است، خدايي كه جسم موجودات و مخلوقات عاجز از رؤيتش در دنيا و آخرت هستند. و وصف كنندگان از عهده ي وصفش برنيايند. خدايي كه «يا من دل علي ذاته بذات» مي باشد كه اين سخن را امام حسين(ع) فرمود: آري بايد خود ثناگوي ذات قديسه خود باشد. « وَ هُوَ فَوقَ مَا يَصِفهُ الوَاصِفُونَ» مي باشد. به قدرت و توانايي خود آفريدگان را خلق نمود و همگي را به تسبيح خود امر نمود و«إنَّ مِنْ شي إلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَلَكِنَ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ.»
پروردگارا، درود بي نهايت خويش را نثار حضرت رسول اكرم(ص) كن چرا كه بر وحي و پيغام تو درستكار بود و برانگيخته تو از مخلوقات و رفيق و شفيق تو از بندگان و سرانجام در دعوت تو با اقربا دشمني نموده و مرسل وحي الهي بود كه «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ.» و براي رضا و خشـنوديت سختيها را متحمّل و بردباري در مقابل شدايد را اختيار نمود. بار خدايا، به رنجي كه آن حضرت دربارهي تو بر جان خريد او را بهترين مقامها و درجات عطا فرما به حدّي كه در رتبه و مرتبه ي او همانندي نباشد. بارالها، ما را به توبه كه مايه ي خرسندي تو مي باشد موفّق نما و ما را از صراطي كه خشونت و خشمت در آن است باز گردان.
الهي، ديده هايمان را از آنچه كه كراهت تو در آن است بازدار و در هنگام معصيت قدرت و توانايي گناه را از ما سلب گردان.
خداوندا، بندگان هنگامي كه در نيازها و وابستگي ها از مخلوقات و موجودات منصرف گردند در نهايت به تو رو آورده و پناه گيرند. خداوندا، نعمت تو از روي كرم مي باشد و حال آنكه بخشش بندگان در برابر عوض است. اي آنكه نعماتش به ازاي قيمت نفروشد و منّت ننهد و اي آنكه دعاهاي بندگان او را عاجز نگرداند. خداوندا، مرا به سوي تو و درگهت آرزويي است كه طاقت و تواناييم و جنب و جوش و چالاكيم به آن نمي رسد، با الطاف خويش مرا متنبّه و از غفلت و فراموشي آگاه ساز و از گناهانم درگذر و سرانجام مرا در جوار رحمت خويش برگير، «إِلَهِي لاَ تَكِلْنِي إِلَي نَفْسِي طَرْفَه عَيْنَ اَبَداً.» الها، معبودا، «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْد إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَّدُنْكَ رَحْمَهً إِنَّكَ أنْتَ الْوَهَّابُ».« رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ فَاِن لَمْ تَغْفِر لِنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرين.» چه كنم كه قلم و قلب و همه ي انديشه ام ناقص و قاصر و درمانده است با اين حال چگونه تورا دريابم، وسيله اي جز توسّل به نبي اكرم(ص) و بنت والا گهرشان و ائمه ي اطهار(ع) و حضرت معصومه(س) چيزي نمي يابم، اي آنكه گناهكاران و گمراهان به جهت رحمت او فرياد رسي مي طلبند، اي آنكه عفو تو از گناهانم بيشتر است و تمامي موجودات به [ تو ] او اميدوارند.
بار پروردگارا، بر بنده ي ضعيف، تمامي كمال و لطف و كرامتت را بگستران و اين تشنه كام شوق را، به جويبارهاي رحمت رهنمون ساز، و در ميان بهشت رضوانت منزل ده و مرا از درگاه خود محروم نفرما. خداوندا به عفو و بخشش با من معامله كن و مرا با انواع گناهاني كه مرتكب شده ام به حساب در مياور، كه مقصر و مجرم خواهم شد بلكه حساب را بر من آسان گير و عفوت را شامل حالم گردان و هرگز سرِّ ضميرم را بر خلق نمودار مگردان و عيوب و زشتي هايم را آشكـار مساز و اعمـالم را به ميزان عدل مسنج و در پيش خلايق جرمم را فاش مساز.
خدايا، درجه ي مرا به مقام رضوان خود شرافت بخش و كرامت هايي كه در حقم فرمودهاي به حد كمال رسان و مرا در جنب و مسلك اصحاب يقين محشور گردان، خداوندا، بهترين شهادت ها را نصيبم گردان. آمين رب العالمين.
محبّان الهي، هم اكنون كه خدا را دريافتيد و شناختيد، بر شما لازم آيد كه از او اطاعت نموده و ولايت فقيه را پذيرفته و به مرحله ي اجرا گذاريد و بدانيد كه هر كسي، مرگي و نقطه ي نهايي در جهان دارد و اعضا و جوارح اوست كه خير و بد و شر و نيك اعمال دنيوي اش را در روز محشر بيان نموده و چگونگي جزييات آن را بازگو مي نمايند، كه البته كلام پروردگار است كه: «اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَي اَفْوَاهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا اَيْدِيهِم وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانِوُا يَكْسِبُونَ» و بدانيد كه برترين بنده نزد خدا آن است كه خداوند او را بر نفس اماره اش تسلط داده باشد و ياريش نموده باشد. آري «إِنَّ النَّفْسَ لِاَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي.» و اندوه و حزن را براي تقرب و مقرب شدن به پروردگار شعار خويشتن نموده پس سراج منوّر و رستگاري در قلبش فروزان گشته و در اين راه بساط ضيافت خويش را براي روز دميدن در صور اسرافيل از جهت خدمت به خدا و خلق مهيا ساخته. بلي، سختي را بر خويشتن هموار كرده و بينا گشته، بسيار به ذكر خدا پرداخته و از سرچشمه ي شيرين و گواراي معرفت سيراب گرديده و سرانجام نور يقين در دل او بر تافته و براي رضاي خدا خود را در معركه و هولناكترين وادي ها قرار داده است. آري، اينانند بندگان راستين خداوند. وقتي خلقت عالم به منظور لعب نباشد قهراً هدفي و غايتي دارد و آن غايت همان معاد است كه مستلزم نبوّت و لـوازم آن يعني تأديب ظالمان ياغي و ستمكـار است. چرا كـه تأديب ظالمان مستلزم احياي حقوق مظلومين و محرومين است. اصولاً زندگي هر كسي حياتي است امتحاني و آزمايشي و معلوم است كه بعد از هر امتحاني موقفي اسـت كه در موقف، نتيجه ي امتحان معلـوم مي شود. پـس براي هر صاحب حياتي مرگي است حتمي و بازگـشتي به سوي خداي سبحان تا در آن بازگشت درباره اش داوري شود. خداي سبحان كه ملك و مالك همه ي عالم و تمام عالم رعيت و مملوك اوست بر انجام هر كاري قادر است و هر حكمي كه بخواهد مي تواند براند و اوست كه مختص چنين صفاتي است، خداي سبحان آدميان را چون انسان صغيري كه در گهواره مي نهد و براي حيات و زندگي جهاني پرورش مي دهند، در گهواره خاكي جاي داد تا او را تربيت كرده و براي زندگي شريفتري به نام آخرت مهيا كند و نيز براي انسان در زمين راه ها و جاده هايي بنا نهاد تا از اين جاده بگذرد، بدين معنا كه بين او و هدفش كه براي آن مقصود به وجود آمده و عبارت باشد از تقرّب و دخول در كرامت راهي بايد بپيمايد چنانچه براي رسيدن به مقاصد دنيوي راه هايي بايد طي گردد.
از خانواده ي محترم كه كمال احسان خويش را بر بنده تمام نمودند معذرت خواسته و همگي را به خداوند بزرگ مي سپارم و چون نتوانستم دينم را نسبت به شما ادا نمايم شرمنده هستم از خدا مي خواهم كه ايشان را صبر عنايت فرمايد.

                                                                                                                        محمّد جواد اختياردار    ۶۵/۸/۲۴

زندگی نامه :

روح سپيد، ياد سبز و راه سرخ، همه يادآور اوست؛ او كه عطر حضورش پيام‌آور زيباترين حماسه‌هاست.
زندگي سراسر معنوي و روحاني «جواد» در يك روز آفتابي آغاز شد. با روزگار همگام شد و قد كشيد. هرچه زمان مي‌گذشت بر استعداد و هوش او افزوده مي‌شد. به طوري كه جزء يكي ازدانش‌آموزان ممتاز و نمونه مدرسه گرديد. در انجام واجبات و ترك محرّمات بسيار دقيق بود و كوشا، بويژه ترك غيبت. به فروع دين اهميت مي‌داد و به خواندن نماز اول وقت نيز همچنين. آن‌قدر مهربان بود كه سعي داشت كسي از او رنجيده خاطر نشود و دل كسي را نشكند. هيچ‌گاه با صداي بلند نخنديد. هميشه تبسّمي زيبا بر لب داشت. سراپا ادب بود و نجابت و هرگاه وارد منزل مي‌شد دست به سينه مي‌گرفت و با صداي بلند، سلام مي‌كرد.
در اوايل انقلاب، براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه‌ي علميّه شد و به فراگيري كتب ديني همّت گماشت. با تشكيل بسيج به عضويت آن نهاد خودجوش مردمي درآمد و با آن مكان مقدّس الفتي ديرينه گرفت. با اخلاق نيكو و رفتار پسنديده‌ي خود سعي داشت كه جوانان را با
مسايل ديني آشنا كند. براي آگاه نمودن مردم، به روستا مي‌رفت و سخنراني مي‌كرد. شور حسيني در سر داشت و در ماه محرّم، يكي از عزاداران مخلص آن حضرت بود. هميشه به فكر فقرا بود و يك لحظه هم از ياد آن‌ها غافل نشد. با ايمان بود و در برابر نامحرمان رفتاري مردانه و آميخته با متانت داشت.
با شروع جنگ تحميلي با شنيدن نداي رهبر، به سوي جبهه‌ها پرگشود؛ او كه دلي بيقرار از داغ عزيزان و شهيدان داشت. همرزمش چنين مي‌گويد1: «جواد، طلبه‌اي والامقام و ارزشمند بود. چهره‌اي آرام و متين داشت و هميشه لبخند بر لبانش بود. با بچه‌ها كشتي مي‌گرفت و معمولاً پشت آنها را به خاك مي‌زد.»
وي روحي سرشار از يقين داشت و اين را مي‌شد از لب‌هاي روزه‌دار و نمازهاي شبانه‌اش در دل سنگر فهميد. «جواد» بسيجي مخلصي بود كه كشته شدن در راه دوست را آرزو مي‌كرد و چون قدم به كربلاي ايران نهاد در «عمليات كربلاي 5» تارهاي انتظار را يكي پس از ديگري نواخت و از هفتخوان عشق گذشت و عازم خانه‌ي دلبر گرديد.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!