بستن

شهیدمحمدجواد جعفری حقیقی

با درود و سلام به امام زمان و نايب بر حقّش امام خميني، بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و درود فراوان به مردم شريف و مبارز ايران وصيت نامه ي خود را شروع مي كنم؛
«اِنا للهْ وَ اِنْااِليهِ راجِعونْ» ما از نزد خدا آمديم و به نزد وي باز مي گرديم و همگي قافله اي هستيم جلو دنبال كه همگي بايد برويم؛ يكي امروز و ديگري فردا، پس چه بهتر حال كه چنين است و آدمي آخر بايد برود چرا در راه خدا نرود و اين جان را در اين راه فدا نكند كه هم اجر دنيوي دارد و هم اجر اخروي.
اي مادر! من از ميان شما رفتم هيچ ناراحت و غمگين مباش بلكه خوشحال باش و دعا كن كه فرزندت جزء شهداي كربلا به شمار برود. مادر جان، خداوند سجان هم مزد آن همه زحمت ها و آن همه ناراحتي ها كه درباره ي من كشيدي را به تو مي دهد و از تو مي خواهم كه با رفتن من گريه نكني بلكه خوشحال باشي كه من به آرزوي ديرينه ي خود رسيدم، آرزويي كه از اول جنگ تا به حال داشتم. مادر جان گريه مكن، استوار باش و مقاومت كن تا دشمن سو استفاده نكند، اي مادر، از تو مي خواهم كه مرا ببخشي چون اگر تو مرا نبخشي خدا هم مرا نمي بخشد. مادر جان به خواهرم بگو كه گريه نكند و او هم مثل زينب استوار باشد و مقاومت كند و به او بگو تو، بايد براي مظـلوميّت بهشتـي ها، رجايي ها، دستغيب ها گريه كـني نه بـراي من، چون كه آنها را مظلومانه به شهادت رساندند. مادرجان از تو مي خواهم كه آن سه برادرم را هم مانند من تربيت كني تا برونـد و راه حسـين(ع) را بيـابند و در اين راه به شهادت برسنـد و تا پاي جان از انقلاب اسلامي دفاع كنند. مادر جان؛ مگر ارزش و حيثيت من از امام حسين(ع) بالاتر است كه گريه مي كني؟ گريه مكن و به جاي آن دعا كن كه خداوند گناهان مرا ببخشد و بيامرزد.
و حال سخني با مردم مسلمان و شهيد پرور: اي مردم از شما مي خواهم كه دعا كنيد تا خداوند آن پير جماران و رهبركبير انقلاب، امام امت را تا ا نقلاب مهدي(عج) زنده نگه دارد تا بتوانيم به ياري الله و با دست تواناي امام و شما مردم شهيدپرور، سرتاسر جهان را اسلامي كنيم و آنان را هم به اسلام دعوت كنيم.
اي مردم مسلمان اين را بدانيد كه ما براي خاك نمي جنگيم بلكه براي اسلام مي جنگيم؛ پس بياييد آستين ها را بالا بزنيم و از جنگ و شهادت در راه خدا هراس نداشته باشيم و بر امپرياليسم هاي شرق و غرب و اسرائيل كافر بشوريد، چون آنها دارند خون جوانان و پيران و بچّه هاي ما را مي مكنند و در عوض كاخ هاي سر به آسمان كشيده درست مي كنند و خوش مي گذرانند و اينكه نماز جمعه را كه يك نماز عبادي سياسي است و يك سنگر بسيار مهّم است محكم نگه داريد و نگذاريد كه خالي بماند كه دشمن سو استفاده مي كند شما بايد هر هفته صفوف خود را فشرده تر كنيد تا اميد دشمن نااميد شود. دعاي كميل را كه يادآور خون شهيدان است خالي مگذاريد. پيام لازم اين است كه دعاي ندبه را كه يادآور ثمرهي يك عمر زحمت آن عالم مجاهد، آقاي حاج شيـخ احمد فقيـهي است خالـي نگـذاريد و اي جوانان همينطور كه او [در] زمان طاغـوت و در زمـان گذشتـه يعني در جمهـوري اسـلامي مانـند شمع مي سوخـت و در آن خفقان شما را هر شب در يكي از خانهها يا مساجد جمع مي كرد تا به شما درس اخلاق و درس دينداري و درس شجاعت بدهد؛ حال شما هم بياييد دعاي ندبه اي كه از وي در اين شهر باقي مانده است و بنيانگذار اين جلسه ايشان بوده است گرم نگه داريد و هيچ گاه خلوت نكنيد و هميشه بيشتر شويد، تا دشمن نگويد دعا به اين مرد وابسته بود و با رفتن او دعا هم رفت و بخواهند از اين راه ضرب هاي وارد كنند. برادران نبايد يادتان برود كه همين دعاها بود كه ما را به پيروزي رسانيد و انقلاب ما را پيروز كرد. من يك وصيت ديگر هم دارم و آن هم اين است كه چند كتاب دارم آنها را به مدرسه علميه ي امام صادق(ع) هديه مي كنم. من از تمام طلّاب حوزهي علميه ي امام صادق استهبان و حجه الاسلام رحمتي امام جمعه ي محترم حلال بودي مي طلبم.
خداحافظ
جواد جعفري حقيقي

زندگی نامه:

اي دوست! هنوز خون عشق داغ است؛ پس بيا بسراييم از آنها كه تاريخ بر وجود مباركشان مي‌‌بالد. از او بگوييم كه از گَرد يتيمي، رخسارش پاييزي بود. دو سال بيشتر نداشت كه مادر ـ آن ملكه‌ي محبّت ـ چشم بر هم نهاد و در كنار نامادري ادامه‌ي حيات داد. چون هشت ساله گشت، بار ديگر دست سرد روزگار او را در باغ تنهايي رها ساخت و سايه‌ي پدر را نيز از سرش ربود اما به خود اجازه نداد كه در فراز و نشيب زندگي، خانه‌ي سبز دلش رنگ ببازد و اميدش كمرنگ شود.
تا سال سوم راهنمايي ادامه‌ي تحصيل داد. در اين زمان شور و هيجان انقلاب، شهر را فرا گرفته بود او نيز با ديگران، همراه و همصدا عليه حكومت ظالم طاغوت شعار مي‌داد تا اينكه در بهمني زيبا فداكاريهاي ملّت به نتيجه رسيد و اسلام پيروز گرديد.
با راه‌اندازي مجدد حوزه‌ي علميه، از نخستين كساني بود كه در اين مكان مقدس ثبت نام كرد و مشغول به تحصيل شد. نمونه‌اي بارز از صبر و استقامت بود، كسي كه در حسرت ديدار يار بارها قلبش شكست و خانه‌ي خدا شد. با قرآن انس داشت و از آن مدد مي‌جست.

از همان اوايل جنگ تحميلي به عنوان يك بسيجي، مخلصانه قدم در جاده‌هاي نور گذاشت تا خود را از تاريكي دنياي پست، رهايي بخشد. «محمّدجواد» قدم به خطّه‌ي خونين جنوب نهاد تا بيابدگمشده‌اي را كه سالها در خود به دنبالش بود. انتظار چه معناي زيبايي داشت براي او كه به محبوب لايزال مي‌انديشيد و انتظارش چه زيبا سرآمد هنگامي كه در «عمليات بيت المقدس» او را يافت و در خمار چشمانش تا ابد به خواب رفت.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!