یادنامهاي از
شهيد عزيز احمد ارجمندمنش
نام پدر: عبدالله
محل و تاريخ تولد: استهبان 1321
سن:
36 سال
وضعيت تأهل:
متأهل، چهار فرزند
شغل: آزاد
تاريخ شهادت:18/10/1357
نحوهي شهادت: تصادف
محل شهادت: جادهي استهبان ـ فسا
محل دفن: استهبان
گرچه گرد و غبار
فراموشي اندكي بر روي لحظههاي بيبازگشت بنشيند اما چون نسيم ياد شهيد وزيدن
آغازد، نام «احمد» و هزاران شهيد انقلاب اسلامي زنده خواهد گشت…
«احمد» در شب سياه طاغوت در خانوادهاي كه هماره ياد خدا در آن جاري بود، به دنيا آمد. از همان
سنين كودكي ياور پدر بود و مددكاري مهربان براي خانواده. علاقهي زيادي به درس
خواندن داشت، اما به علت مخالفت پدر مجبور شد كه روزها را كار كند و شبها را درس
بخواند.
وي در سن هجده سالگي به خدمت سربازي رفت. پس از اتمام خدمت، او كه فرزند كار و تلاش بود براي
فراگيري كار بنّايي به شيراز و تهران مهاجرت كرد. زندگي در غربت همراه با مشقّات
روزگار از او مردي ساخت مقاوم و صبور، به طوري كه وقتي به زادگاهش برگشت، استادكاري
شده بود ماهر و چيره دست. او مردي بيتكبّر و متواضع بود. هنگام كار كردن بسيار
كوشا بود و سعي داشت صاحب كار از او راضي باشد. در همه حال با ياد خدا همراه بود در
انجام واجبات ديني كوتاهي نميكرد. به نظافت اهميت زيادي ميداد و همسر و فرزندش را
نيز به اين امر سفارش ميكرد. قلب پاك و مهربانش هرگز خانهي كينه و حسد نشد، او كه
بسيار مهمان نواز و با سخاوت بود.
تمام دوران كودكي «احمد» در ديوصفتي رژيم طاغوت گذشت؛ تا اينكه در بهمن 57
آن روز كه كاسهي صبر زمان از آن همه جور و ستم لبريز گشت و ايرانيان بسان
پرندهاي اسير يك لحظه از فكر پرواز آرامش نداشتند، پيشواي راهشان ـ خميني كبير(ره)
ـ رهايي را معنا كرد. در اين هنگام نفرت مردم در مشتها گره خورد و در خيابانها
به تظاهرات پرداختند. «احمد» نيز يكي از آزاديطلبان بود كه هنگام راهپيمايي دست از
كار ميكشيد و به مردم ميپيوست. گرچه در راه پيروزي، افراد زيادي به دست رژيم به
خاك و خون كشيده شدند اما هرگز دست از هدف برنداشتند. در همين راستا روزي از «مسجد
جامع» شهر اعلام شد كه جهت مجلس يادبود يكي از شهداي انقلاب، عدهاي به شهرستان
«فسا» ميروند و چنانچه كسي وسيله نقليهاي دارد، آماده كند. «احمد» و فرزندش
(شهيد مجيد ارجمندمنش)كه از شوق پيروزي آرام نداشتند به سمت «فسا» حركت كردند كه در راه بازگشت بر اثر تصادف، شهادت نصيبشان ميشود و مصداق كاملي از «و مَن يَخْرُج مِن بَيْتِه مهاجراً الي
اللّه و رسُولُهُ ثُمَّ يُدرِكُهُ المَوت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَي اللّه و كان
اللّه غَفُوراً رَحيما»
1.سوره نساء آيه 100ميگردد.
ادنامهاي از
شهيد عزيز احمد ارجمندمنش
نام پدر: عبدالله
محل و تاريخ تولد: استهبان 1321
سن:
36 سال
وضعيت تأهل:
متأهل، چهار فرزند
شغل: آزاد
تاريخ شهادت:18/10/1357
نحوهي شهادت: تصادف
محل شهادت: جادهي استهبان ـ فسا
محل دفن: استهبان
گرچه گرد و غبار
فراموشي اندكي بر روي لحظههاي بيبازگشت بنشيند اما چون نسيم ياد شهيد وزيدن
آغازد، نام «احمد» و هزاران شهيد انقلاب اسلامي زنده خواهد گشت…
«احمد» در شب سياه طاغوت در خانوادهاي كه هماره ياد خدا در آن جاري بود، به دنيا آمد. از همان
سنين كودكي ياور پدر بود و مددكاري مهربان براي خانواده. علاقهي زيادي به درس
خواندن داشت، اما به علت مخالفت پدر مجبور شد كه روزها را كار كند و شبها را درس
بخواند.
وي در سن هجده سالگي به خدمت سربازي رفت. پس از اتمام خدمت، او كه فرزند كار و تلاش بود براي
فراگيري كار بنّايي به شيراز و تهران مهاجرت كرد. زندگي در غربت همراه با مشقّات
روزگار از او مردي ساخت مقاوم و صبور، به طوري كه وقتي به زادگاهش برگشت، استادكاري
شده بود ماهر و چيره دست. او مردي بيتكبّر و متواضع بود. هنگام كار كردن بسيار
كوشا بود و سعي داشت صاحب كار از او راضي باشد. در همه حال با ياد خدا همراه بود در
انجام واجبات ديني كوتاهي نميكرد. به نظافت اهميت زيادي ميداد و همسر و فرزندش را
نيز به اين امر سفارش ميكرد. قلب پاك و مهربانش هرگز خانهي كينه و حسد نشد، او كه
بسيار مهمان نواز و با سخاوت بود.
تمام دوران كودكي «احمد» در ديوصفتي رژيم طاغوت گذشت؛ تا اينكه در بهمن 57
آن روز كه كاسهي صبر زمان از آن همه جور و ستم لبريز گشت و ايرانيان بسان
پرندهاي اسير يك لحظه از فكر پرواز آرامش نداشتند، پيشواي راهشان ـ خميني كبير(ره)
ـ رهايي را معنا كرد. در اين هنگام نفرت مردم در مشتها گره خورد و در خيابانها
به تظاهرات پرداختند. «احمد» نيز يكي از آزاديطلبان بود كه هنگام راهپيمايي دست از
كار ميكشيد و به مردم ميپيوست. گرچه در راه پيروزي، افراد زيادي به دست رژيم به
خاك و خون كشيده شدند اما هرگز دست از هدف برنداشتند. در همين راستا روزي از «مسجد
جامع» شهر اعلام شد كه جهت مجلس يادبود يكي از شهداي انقلاب، عدهاي به شهرستان
«فسا» ميروند و چنانچه كسي وسيله نقليهاي دارد، آماده كند. «احمد» و فرزندش
(شهيد مجيد ارجمندمنش)كه از شوق پيروزي آرام نداشتند به سمت «فسا» حركت كردند كه در راه بازگشت بر اثر تصادف، شهادت نصيبشان ميشود و مصداق كاملي از «و مَن يَخْرُج مِن بَيْتِه مهاجراً الي
اللّه و رسُولُهُ ثُمَّ يُدرِكُهُ المَوت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَي اللّه و كان
اللّه غَفُوراً رَحيما»
1.سوره نساء آيه 100ميگردد.