«اِنَّ اللهَ اْشْتَرَي مِنَ اْلمُؤمِنينَ اَنفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُم بِاَنَ لَهُمُ اْلجَنَّهَ يُقاتِلُونَ فِي سَبيْلِ اللهَ فَيُقتِلونَ وَ يُقتِلونَ.» (سوره ي توبه، آيه ي)
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ.»
به درستي كه خدا مي خرد جان ها و مال هاي كساني كه در راه خدا جهاد مي كنند به بهاي بهشت كه در راه خدا كارزار مي كنند يا مي كشند و يا خود كشته مي شوند و همچنين آنان كه در راه خدا كشته مي شوند مرده مپنداريد بلكه آنان زندهاند و در نزد خدا روزي مي خورند.
با سلام بر امام زمان(عج) منجي عالم بشريت و نايب بر حقّش خميني كبير وصيت نامه ي خود را شروع ميكنم.
با درود بر شهدا از صدر اسلام تا ۱۷ شهريور و از ۱۷ شهريور تا ۲۲ بهمن، از۲۲بهمن تا ۷ تير، از۷ تير تا۸ شهريور، از۸ شهريور، تـا هم اكنون و تمامي شهدايي كه در اين جنگ تحميلي از ما گرفته شده است و با درود به خانواده هاي شهدا كه چنين فرزنداني را تربيت كردند تا در اين نهضت حسيني جان خود را فدا كردند.
خدايا تو را شكر مي كنم كه به من توفيق عنايت كردي كه در راهت قدم بردارم و در اين راه ثابت قدم باشم، خدايا تو را شكر مي كنم كه مرا از خانواده هاي مستضعف قرار دادي تا درد مستضعفان را بفهمم و بيشتر بتوانم در اين راه فكر كنم. خدايا اگر من در روز عاشورا نبودم به نداي «هَلْ مِنْ ناصِرُ يَنصُرنْي» حسين(ع) پاسخ دهم هم اكنون در جبهه هاي ايران به نداي فرزند او پاسخ مثبت مي دهم.
بايد بگويم كه من وصيت نامه اي چندان ندارم ولي همين قدر بايد بگويم كه اي برادران و خواهران حزب الله جبهه ها را خالي ننماييد و پشت جبهه را مستحكم كنيد.
از دوستان عزيزم و آشنايان و خلاصه كساني كه مرا مي شناسند خواهش مي كنم كه مرا حلال كنند.
وصيتي با پدر و مادر و خواهران و برادران خود دارم: پدرم؛ در شهادت من گريه نكن و افتخار كن كه فرزند معصيت كاري در راه خدا دادي، چون كه با گريه تو منافقين شاد مي شوند، براي طفل شش ماهه ي امام حسين(ع) و براي شهادت اصحـابش گريه كنيد كه چه مظلومانه شهيد شدند.
برادرم راهم را ادامه بده تا دشمنان اسلام بدانند كه اگر همه ي ما هم كشته شويم بايد اسلام را به دست حضرت مهدي(عج) سپرده شود، چون كه وظيفه ي شرعي ماست كه از اسلام و قرآن دفاع كنيم.
در آخر بايد متذكر شوم كه امام امت را تنها نگذاريد و براي سلامتيش و طول عمر امام دعا را فراموش نكنيد.
از تمام دوستان و اقوام و آشنايان حلال بودي مي طلبم و اميدوارم اگر ناراحتي كسي از دست من ديده مرا حلال كند و موفقيّت آنها را از خداوند متعال خواهانم.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي، حتي كنار مهدي خميني را نگهدار. رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. معلولين و مجروحين شفا عنايت فرما.
والسلام علي من اتبع الهدي
علي كشوري ۶۲/۴/۱۵
زندگی نامه :
«خدا يا تو را شكر ميكنم كه مرا در خانوادهاي فقير قرار دادي تا درد آنها را بفهمم و بيشتر بتوانم به اين موضوع فكر كنم.»
اين حرف دل «علي» است، كسي كه درد را لمس كرد و هرگز نتوانست از درد جامعه چشم بپوشد. از همان كودكي مرد بزرگي بود چرا كه در ايام تحصيل، درس ميخواند و در تابستان هم كار ميكرد. از اخلاقي شايسته و رفتاري نيكو برخوردار بود. احترام زيادي براي پدر و مادرش قايل بود، بيشتر وقت خود را صرف مطالعه ميكرد و به كتابهاي مذهبي علاقهي زيادي داشت.
گذشت زمان از او انساني صبور و فهميده ساخت. وي از تجربههايي كه در زمينههاي مختلف كسب ميكرد در جهت رشد و آشنايي خانواده استفاده ميكرد.
ايام سپري شد و صبر مردم در برابر آن همه ظلم رژيم به سرآمد و آتشهاي زير خاكستر شعلهور شدند. آتش نفرت نيز در دل «علي» زبانه كشيد و او همراه با مردم در تظاهرات شركت كرد تا اينكه انقلاب به پيروزي رسيد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي انجام وظيفه، خود را آماده سربازي كرد. با پوشيدن لباس سربازي قامتش رعناتر از قبل شد. او
كه هدفش مقدس بود حركت خود را با رضاي حق آغاز كرد و راهي جبهههاي غرب شد. وي سربازي دلير و شجاع بود و صبور و مقاوم. در جبهههاي جنگ دلاورانه جنگيد و تا آخرين نفس در برابر دشمن ايستادگي كرد تا اينكه گلولهاي از خيمهي كفر برخاست و به قامت عاشقش نشست. وقتي كه بر زمين افتاد و خون از پيكرش جاري شد كوههاي «حاج عمران» لالهزار شدند و شرمندهي آن همه استقامت و مردانگي او.