لالههاي روييده در باغ شهادت يادمان شهيد عزيزي است كه در خانوادهاي مؤمن و متدّين تولد يافت و به ياد جوان رعناي حسين(ع)، نامش را به نام «علياكبر» آراستند.
ضمن اشتغال به تحصيل، در امور كشاورزي، خياطي و كار بنّايي به خانواده كمك مينمود و پدرش را ياري ميداد. تحصيلات خود را تا اول دبيرستان ادامه داد و سپس به عنوان «بهيار» به خدمت ارتش درآمد. او در حين انجام وظيفه به آموزش چتربازي و دورههاي تخصّصي زرهي پرداخت. وي در جمع همكاران و دوستان به وفاداري و دلسوزي و رسيدگي به حال بيماران مشهور بود. همسرش ميگويد: «علياكبر بسيار با غيرت و متعصب بود. در كارهاي منزل مرا كمك ميكرد و اصلاً به مال دنيا اعتنايي نداشت، مثل اينكه تمام خوبيها در وجودش جمع شده بود.»
در هنگامهي پرشور انقلاب، نقش مؤثر و فعالي در بيدار نمودن مردم داشت و در موقعيتهاي مناسب به افشاي فساد و تباهي رژيم منفور پهلوي ميپرداخت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، همراه با درگير شدن ايران با عناصر پليد و خودفروخته در «كردستان» به مأموريت ميرود. در آنجا با كاميوني تصادف ميكند و پس از بهبودي نسبي مجدداً به كردستان ميرود، در همين هنگام است كه جنگي ناعادلانه و خونين به ايران اسلامي تحميل ميشود. در آن سرزمين ناامن و آشوب زده، به دفاع و حمايت از دين اسلام ميپردازد كه در يكي از درگيريها به محاصرهي دشمن درميآيند و به ياري خداوند و ايمان و توكل با ديگر همرزمانش حلقهي محاصره را ميشكند و ضدانقلاب را سركوب ميكند.
آخرين رزمگاه اين مرد عاشق، ديار «سردشت» بود كه هنگام خارج شدن از سنگر پيكر مطهرش آماج گلولهي خصم واقع ميشود و نام زيبايش به عنوان «اولين شهيد جنگ تحميلي شهرستان استهبان» در دفتر عاشقي ثبت ميگردد.