زندگینامه
و آن گاه كه دشمنان قسم خورده اسلام در برابر عشق و جاودانگي دين به زانو درآيند، براي خالي كردن عقده ي دل راهي جز خشونت و باران گلوله نمي يابند، هرچند كه اين گلوله ها در كنار حرم امن الهي باشد و بر سر زايراني فرود آيد كه همه، جمال كعبه را به تماشا نشسته اند.
اكنون پس ازگذشت چندين سال كه از اين فاجعه ي دردناك مي گذرد، به سراغ خانواده اي مي رويم كه با شهادت مادر،گر چه كانون گرم آنها به سردي گراييده است اما فانوس روشن عشق همچنان شعار برائت از مشركين سر مي دهد و از شير زناني مي گويند كه پيام آور تكرار زخم اّمتي هستند كه چون زينب (س) و سميه (س) داغ دين بر جبين نهادند.
فرزندان چنين اظهار مي دارند كه مادرشان براي آنها الگويي از صداقت و ايمان بود و فردي مهربان و صبور. آنقدر به نماز اول وقت اهميت مي داد،كه هر كاري داشت رها مي كرد و به مسجد مي رفت. هميشه بر لبانش ذكر خدا جاري بود و بارها به فرزندانش گفته بودكه در هنگام كاركردن ذكر خدا بگويند و صلوات بفرستند.
همواره آنها را به نماز و روزه تشويق مي كرد و از غيبت كردن و تهمت زدن منع مي نمود. اهل شوخي بود و به كودكان توجه بسيار داشت و هميشه مي گفت: بچه ها به محبت نياز دارند و بايد با آنها مهربان بود.
با شروع جنگ تحميلي او نيز مانند بسياري از زنان كه هميشه در صحنه بودند با وجود اينكه از بيماري رنج مي برد مرتبًا براي رزمندگان شربت به ليمو و نان تهيه مي كرد و در امر پشتيباني جبهه فعاليت داشت .
در سال ١٣٦٥ كه براي امور حج و تشرف به مكه مكرمه به اداره اوقاف مي روند جاي خود را به مادر شهيدي مي دهند و بدين وسيله دل او را شاد مي گرداند و خود يك سال ديگر چشم انتظار خانه كعبه مي ماند؛ تا بالاخره در سال بعد كه به مكه مشّرف مي شود دركنار خانه امن الهي به دستور امام خميني (ره) شعار برائت سر مي دهند كه در همين هنگامه، بر اثر حمله نظاميان عربستان كه به دستور اربابان امريكايي بر روي زايران آتش گشودند به سوي خداي كعبه به پرواز در مي آيند و درجوار يار آرامش مي يابد.