بستن

شهید جانعلی گلچین فرد

زندگی نامه :

«جان‌علي» در روستايي به هستي پيوست كه ديوارهاي كاهگلي آن سرشار از عطر مهرباني بودند و در چشم مردمانش صداقت و نجابت موج مي‌زد. دست‌هاي كوچكش از همان كودكي با آب و خاك آشنا گشت و براي كمك كردن به خانواده، چون مردي تلاشگر به كار مشغول شد. هميشه مقداري از درآمد خود را به فقرا مي‌داد تا دعاي خير آن‌ها توشه‌اي براي آخرتش باشد. در كارهايش بسيار منصفانه عمل مي‌كرد و از اصراف بيزار بود. محبّت وافري به ائمه اطهار(ع) داشت و ارادتي خالصانه به علي ابن موسي الرضا(ع) و هرگاه فرصتي مي‌يافت به زيارت آن حضرت مشرّف مي‌شد. وي ورزش كردن را مايه نشاط جسم و جان مي‌دانست و به رشته‌ي واليبال علاقه‌ي زيادي داشت. پاكي باطنش در ظاهري ساده و بي‌آلايش نمايانگر بود. او دل به دنيا نسپرده بود و به زرق و برق آن توجهي نداشت.
در روزهايي كه پرستوها غريبانه كوچ مي‌كردند و بال‌هايشان در آتش جنگ تحميلي مي‌سوخت «علي» به بسيج رفت و نام خود را به عنوان يكي ديگر از عاشقان جبهه نوشت. هنگامي كه بار سفر

مي‌بست برادرش نيز در جبهه بود. به همين دليل مادر از او خواست كه
نرود اما او در پاسخ گفت: «هركس به سهم خويش بايد به جبهه برود.» آن گاه به راه افتاد تا خود را به منطقه‌ي عملياتي برساند.
وي در «عمليات بيت المقدس 3» شركت كرد و همدل و همگام با فرمانده خود (شهيد حاج محمّد صالح) در سرما و يخبندان شديد حماسه‌اي از خود به يادگار گذاشت كه كمر دشمن را شكست و او را به زانو درآورد؛ گرچه در اين عمليات پيكرش به خون نشست و به آنچه خود لايقش بود، رسيد اما به دشمن نشان داد كه عشق تا ابد زنده خواهد ماند و او حاضر است براي ديني كه حسين(ع) در رهش جان سپرد، قطعه قطعه شود.

پاسخ دهید

ادرس ایمیل شما کاربر گرامی منتشر نخواهد شد.قسمت های ضروری و مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

متا سفانه قابل کپی نیست!